راهی به سوی نجات

راهی به سوی نجات

Wednesday, May 25, 2016

افسانه امام زمان...!؟


افسانه امام زمان...!؟
ملیکا (مادر قهرمان)

داستان های خنده دار و مضحک امام زمان را با سخنان بزرگترین افریننده شیعه گری علامه مجلسی شروع میکنیم که اراجیف نابخردانه او نیز اقتباس شده از بزرگان شیعه همچون شیخ طوسی و کلینی میباشد:
مجلسی از قول طوسی مینویسد که امام نقی فردی به نام بشر بن سلیمان (که برده فروش بود) را میفرستد تا در کنار فرات حاضر شود تا کشتی های رومی که برده ها و کنیزها را می اورند را ببیند و زنی که با فلان مشخصات است و "عربی" صحبت میکند و نام آن "ملیکا" دختر "یشوعا" پسر قیصر روم است (یعنی ملیکا نوه ی قیصر روم) و در میان کنیزان است را به قیمت 220 اشرفی بخرد...

پس از بسیاری داستان سرایی بشر به انجا رفته و میبیند که دختر مذکور با نام ملیکا ناله ای به زبان رومی برای شکایت نسبت به هتک حرمت او سر میدهد و...

خلاصه ملیکا از " بشر" نامه امام که به خط رومی بود را میگیرد و معامله با برده فروش انجام میشود که ملیکا خیلی خوشحال از این معامله بود و بشر بن سلیمان دلیل این شادی را میپرسد او جواب میدهد که قیصر روم او را به عقد پسر برادرش در اورده بوده که در روز جشن هنگام خواندن انجیل در حالی که به دستور قیصر صلیب ها برافراشته بود ناگهان صلیبها می افتد نامزدش بیهوش میشود و پایه های تخت میشکند در حالی که قیصر عصبانی میشود مراسم را تکرار میکنند و باز همین اتفاق می افتد و جشن منتفی میشود
ملیکا ادامه میدهد:سپس شبی خواب دیدم که مسیح و شمعون و حواریون امدند و محمد مسیح را بغل کرد و مرا از مسیح و شمعون جانشین مسیح برای حسن عسگری خواستگاری کرد و مسیح و شمعون با خوشحالی پذیرفتند
ملیکا میگوید پس از ان دیگر شراب نخوردم و غذایم کمتر شد تا جایی که مریض شدم و همه پزشکان از علاجم عاجز شدند که به پدرم گفتم تنها راه علاج من ازادی اسیران مسلمان است و پدرم اینکار را کرد و روند بهبودی مرا دید و خوشحال شد...
چهارده شب گذشت و خواب دیگری دیدم که فاطمه و مریم و محمد و عیسی و حوریان باز به خواستگاریم امدند...

چگونگی اسیر شدن ملیکا :
ملیکا میگوید حسن عسگری به خوابم امد و گفت در جنگ مسلمین با رومی ها تو باید با ظاهر کنیزان خود را اسیر کنی (و به او چگونگی انرا یاد میدهد) و من تو را در بازار بخرم که من ان کارها را کردم و اسیر شدم و اینک اینجا هستم
پس از داستان های ساختگی دیگر انها پیش علی نقی میرسند و علی نقی او را به عقد حسن عسگری در می اورد و خبر اینکه او مادر منجی عالم میشود را به او میدهد...
در اخر اینکه نویسندگان شیعه در مورد نام های دیگر ملیکا از قبیل نرگس و صیقل و سوسن و مریم بن زید علویه و ریحانه اختلاف نظر دارند عده ای میگویند بعد از ورود به خانه حسن عسگری تغییر نام داده است





اینک میخواهیم به دروغ پردازی های موجود در داستان های تخیلی متون کتاب مهدی موعود جلد سیزدهم بحار الانوار علامه مجلسی (اقتباس شده از کتاب غیبت طوسی) که بخشی از ان در پست قبل گفته شد بپردازیم:

1-ایا در تاریخ 2700 ساله ادبیات کشور روم تا امروز کسی شنیده است که یک رومی ان هم نوه ی قیصر روم خانواده پادشاهی نام عربی برای دخترش انتخاب کند؟
حتی شیخ داستان نویس ما به خود زحمت نداده برای داستان سراییش یک نام رومی انتخاب کند!

2-ایا حسن عسگری زبان و خط رومی را بلد بوده است؟
اگر شیعیان بگویند امام علم لدنی داشته است باید گفت که اگر تا به حال مورخی صحبتی از اینکه این امامان هنر و علمی داشته اند و به بشریت کوچکترین خدمتی جز یاوه گویی و زنبارگی کرده اند پاسخ انها قابل قبول است

3-مجلسی میگوید کنیز به زبان رومی ناله سر داد؟
مگر ناله هم زبان رومی و عربی و پارسی دارد؟ نکند عطسه و سرفه هم به زبان های مختلف است؟خنده دار نیست؟

4-مجلسی نام پدر ملیکا را میگوید ولی نام قیصر روم را نمیگوید چرا که ممکن است دستش رو شود چرا که نام تمامی قیصرهای روم با ذکر نام فرزندان ثبت شده است

5-معرب نام یشوعا و یسوعا همان عیسی میباشد در تمام تاریخ روم نام یسوعا برای فرزندان هیچ کدام از قیصر های روم نمیبینیم

6-اگر ازدواج حسن عسگری و ملیکا خواست الله بوده چرا حسن عسگری او را به شکل شرافتمندانه خواستگاری نکرده است؟ و به ملیکا در خواب حیله و تزویر و فرار از خانه را یاد میدهد؟

7-باز هم تایید عمل زشت برده داری و کنیز داری توسط اسلام و مذهب شیعه و ملایان بزرگ شیعه

8-مهم ترین نکته و اشتباه این داستان این است که طبری مینویسد پس از سال های (856 میلادی - 242 قمری) جنگی بین رومیان و اعراب رخ نداده و هیچ سندی مبنی بر تقاضای ازادی نوه ی قیصر روم از اعراب نمیباشد



در این قسمت میخواهیم چگونگی تولد منجی شیعه را از کتاب بحار الانوار مجلسی شرح دهیم:

مجلسی میگوید امام نقی و حسن عسگری نقل کرده اند که چون خداوند اراده کند امامی را بیافریند قطره ای از اب بهشت در ابری قرار میدهد و ان قطره اب در میوه ای از میوه های بهشتی میچکد و امام انرا میخورد و از این میوه نطفه امام بسته میشود
هنگامی که نطفه در شکم مادر تبدیل به جنین و 40 روزه شد سخن مردم را میشنود و ایه 115 سوره انعام بر بازویش نقش میبندد
سوره انعام:
و سخن پروردگارت به راستى و داد سرانجام گرفته است و هيچ تغييردهندهاى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست (
۱۱۵)
و هنگامی که امام متولد شد به امر خدا می ایستد و از او نوری ساطع میشود که کل دنیا میبینند و....

شب تولد قهرمان:
مجلسی میگوید روزی حسن عسگری به عمه ی خود حکیمه خاتون میگوید عمه ان چیزی که تو پیوسته ارزو میکردی امشب متولد میشود حکیمه خاتون با تعجب میپرسد از چه کسی؟
و امام میگوید از "نرجس" (ملیکا) و از عمه خود میخواهد که بر بالین نرجس برود و از او مراقبت کند
حکیمه خاتون میرود و میبیند که نرجس باردار نیست و برمیگردد به حسن عسگری این موضوع را میگوید و امام پاسخ میدهد:
ما امامان مانند مردم عادی نیستیم و از رحم مادر متولد نمیشویم بلکه در پهلوهای مادر خود جای میگیریم و از " ران " مادرمان خارج میشویم زیرا ما نور خداییم و پلیدیها نمیتوانند نور را الوده سازند...
حکیمه میگوید ان شب تا صبح در کنار نرجس بودم سپیده دم که بچه به دنیا امد و حسن عسگری به من گفت برایش سوره انا انزلنا بخوان و زمانی که من اینکار را میکردم نوزاد هم با من شروع به قرائت سوره کرد و ادامه داستان های شیخ ما...


حال میخواهیم به نقد داستان های شیخ خوش ذوق و قریحه ما در مورد چگونگی تولد مهدی (که در پست قبل بیان شد) بپردازیم:
1-با فرض وجود خالق ،ایا نابخردانه نیست که ان خالق را خدایی دانا و حکیم که دنیا را با نظم و قانون افریده فرض کنیم و این کارهای نابخردانه که شبیه داستان های تخیلی است را به او نسبت دهیم؟

2-بر طبق ایه 6 سوره سجده که الله به محمد میگوید به مشرکین بگو من هم بشری مثل شما هستم و تنها تفاوتم این است که به من وحی میشود چگونه امامان شیعه در پهلوی مادرشان رشد کرده و از ران مادرشان خارج میشوند؟

3-بر طبق ایه 188 سوره اعراف محمد بصورت واضح اعتراف میکند که از غیب خبر ندارد چگونه است که بزرگترین فرد اسلام از غیب خبر ندارد ولی امامان شیعه عالم به علوم غیب هستند؟

4-مگر میشود زنی باردار باشد و ابستن بودن او در شب تولد نوزاد اشکار نباشد؟

5-منظور از اینکه ما امامان از ران مادر خارج میشویم چیست؟چگونه میتوان از ران مادر خارج شد؟

6-نوزاد تازه متولد شده چگونه میتواند قران بخواند؟
ایا این منطقی است که الله هر روز به یک شکل قوانین جهان را به هم بزند تا قدرت خود را نشان بدهد ان هم به حسن عسگری و نرجس و حکیمه ،کسانی که به او اعتقاد داشتند نه کس دیگر

7-مگر چه عیبی داشت که بچه مثل هر بچه ی دیگری متولد شود؟
حتما باید به این روش های عجیب و غریب از ران مادر متولد شود؟
اگر خطری او را تهدید میکرد الله نمیتوانست ان خطر را رفع کند و حتما باید دست به ابتکار و شعبده بازی میزد؟









مرگ حسن عسگری

اگر به کتاب های مورخان اسلام و بزرگان شیعه مثل کلینی با نگاهی موشکافانه بپردازیم خواهیم دید که انها که به عصر امام زمان سازی نزدیکتر بوده اند در لابلای حرف های خود نکاتی را بیان کرده اند که هرگز در اینده مورد توجه قرار نگرفت و در اینده مجلسی ها با داستان سازی های خود باعث شدند که این نکات به چشم نیاید:
ابن شهر اشوب مینویسد خلیفه المعتمد عباسی کارهای حسن عسگری را زیر نظر داشت و نمیگذاشت او با پیروانش در تماس باشد(1)

زمانی که حسن عسگری در بستر بیماری بود معتمد خدمتکاران ویژه اش را دستور داد که او را به شدت زیر نظر بگیرند
به هر روی حسن عسگری در اول ژانویه سال 874 میلادی (260 قمری) در سن 29 سالگی درگذشت ابو عیسی برادر خلیفه با جمعی از بزرگان بر جسدش نماز خواند و اصرار و پافشاری کرد که همه ببینند و مورد معاینه قرار بگیرد و سپس او را در سامرا دفن کرد (2)
دلیل پافشاری ابو عیسی بر دیدن مردم و معاینه پزشکان این بود که شیعیان عادت داشتند تا امامی میمرد میگفتند خلیفه او را مسموم کرده است چناچه با وجود این موضوع مجلسی باز هم همین حرف را زده است...

پس از مرگ حسن عسگری برادر او جعفر به خلیفه گزارش داد که از حسن بچه ای باقی نمانده ولی شیعیان میگویند که بچه ای به دنیا امده است (به این دلیل بعدها شیعیان به جعفر لقب جعفر کذاب دادن) به این سبب خلیفه المعتمد دستور داد که خانه او را وارسی کنند تا ببینند او بچه ای دارد و ایا زنی باردار دارد یا نه؟
که پس از مشکوک شدن به کنیزی به نام صیقل او را قرنطینه کرده و پس از دو سال او را آزاد کردند... (3)
جالب این است که اختلافی بین "حدیث" مادر حسن عسگری و جعفر برادر او بر سر ارث حسن عسگری پیش امد تا جایی که اختلاف به دادگاه خلیفه عباسی رسید

(1)ابن شهر اشوب ، مناقب ، جلد سوم ، ص 533
(1)نظریات الامامه ، ص 394
(2)کلینی ، اصول کافی ، جلد اول ، ص 434
(3)کلینی ، اصول کافی ، جلد اول ، ص 433


پس از مرگ حسن عسگری

پس از مرگ حسن عسگری گروهی که منطقی بودند گفتند امامت با حسن عسگری پایان یافته گروهی جعفر را امام خواندند ولی گروهی که شرح ان در اینده می اید به رهبری شخصی شیاد به نام "عثمان ابن سعید امری" گفتند حسن عسگری فرزندی به نام محمد داشته که در 4 سال قبل از مرگ حسن عسگری به دنیا امده و در چاهی در سامرا زندگی میکند و فقط با نایب خود در تماس است

عثمان خود را نایب امام اعلام کرد و ادعا کرد با او در تماس است و از مردم پول میگرفت به عنوان سهم امام و گاهی اوقات نامه های مردم را که "توقیع" نام داشت به اسم اینکه برای امام میبرد میگرفت
عثمان در مدت 45 سال به این روش کلاهبرداری میکرد
پس از "عثمان بن سعید عمری" فرزندش "محمد ابن عثمان" به نیابت امام در امد و به مدت 21 سال او نیز مثل پدر مردم را فریب میداد
پس از او یک ایرانی به نام "حسین ابن روح نوبختی" نیابت را به عهده گرفت و او نیز به مدت 3 سال نیابت این وظیفه را با مرگش به ایرانی دیگری به نام "علی ابن محمد سیمری" سپرد

نکته اینجاست که پس از سالها چاپیدن مردم و اثری از نبود امام شیعیان به این نایب چهارم فشار اوردند تا جایی که "علی ابن محمد سیمری" در بستر مرگ نامه ای از امام به مردم داد که متن نامه میگوید:
"امام به غیبت کبری رفته و تا زمان خروج سفیانی هر کس ادعا کند او را دیده است یک شیاد است" و به این ترتیب محمد ابن حسن عسگری که کسی او را ندیده بود به غیبت کبری رفت و تا به امروز شیادان با نام او کلاهبرداری میکنند (1)

شیخ ظوسی ، کتاب غیبت ، ص157
مجلسی ، مهدی موعود ، ص 688

"روشنفکری با شک کردن اغاز میشود"

1 comment:

  1. ای دیو ملعون بخاطر توهین به ائمه اطهار باید اعدام شوی .

    ReplyDelete