راهی به سوی نجات

راهی به سوی نجات

Wednesday, May 25, 2016

جنگ طائف،پیامبری که با طبیعت هم سر جنگ داشت!


جنگ طائف،پیامبری که با طبیعت هم سر جنگ داشت!


بخش نخست:

آیین اسلام تنها دینی است که نبی و پیامبرش نه تنها با دگراندیشان (کافران) سر ناسازگاری و دشمنی دارد بلکه با طبیعت زیبا هم سر جنگ داشته و به آن ضرر و آسیب میرساند!
قوم یهود اهل کتاب در واقعه بنی النضیر در سال 4 هجرت و همچنین قوم ثقیف مشرک عصر جاهلیت در چهار سال بعد و بسال 8 هجرت از این عمل جاهلانه، غیر انسانی و غیر اخلاقی ضربه خورده اند. هر دو این قوم ها بر محمد توصیه ارسال میدارند که تمام باغات و درختان را برای خودت م...صادره کن ولی دست از تخریب و آسیب بر آنان بردار. در نگاهی بر غزوه طائف مروری بر همین طبیعت کشی حضرت خواهیم داشت.

میدانیم که مکه در 20 رمضان سال 8 هجری مطابق با 11 ژانویه 630 میلادی گشایش نظامی شد. مکیان هیچگاه به آیین سیاسی اسلام محمد روی خوش نشان ندادند. فتح نظامی مکه دلالت بر عدم پذیرش خویشاوندان و همشهریان محمد از آیین پیشنهادی وی می باشد.
در زمان فتح مکه محمد تعداد 10 هزار جنگجو بادیه نشین از قبائل را توانسته بود جمع آوری نماید. علت افزایش صعودی این تعداد کثیر را وقتی با 2 سال قبل از آن در صلح حدیبیه که مجموع سپاهیان محمد فقط 1400 نفر در تاریخ اول ذیقعده سال 6 هجری یا 13 مارس 628 میلادی بوده است، مقایسه نمائیم خواهیم دید که فتح خیبر و غنائم بی شمارش که باعث بالا رفتن روحیه جنگ طلبی تازیان گردیده بود، اینبار بادیه نشینان جویای غنمیت بیشتر را بدور محمد و گوش فرا داده به دستورات و فرامین او جلب کرده بود.

10 هزار نفر مجاهدان مسلح فاتح مکه بعد از 2 هفته به 12 هزار نفر در مکه افزایش یافت و بعد از همان 2 هفته جنگ با قبائل ثقیف و هوازان در منطقه حنین را رقم زد. علیرغم تلفات سنگین بر سپاه محمد لشکر مالک بن عوف نصری شکست خورد و تمام اموال قبائل که بهمراه لشکر در پشت جبهه بسر می بردند به اسارت محمد در آمدند و باقیمانده لشکریان شکست خورده مالک بن عوف به قلعه و دژهای سرزمین حاصلخیز طائف در 12 فرسنگی جنوب شرقی مکه پناه جستند. این جنگ و گریز و شکست دشمن عامل پیگیری و تعقیب لشکریان متواری شده دشمن به طائف بوسیله محمد شد. تمامی وقایع پنجگانه مزبور بسیار از نظر زمانی بهم نزدیک می باشند.

1- صلح حدیبیه: اول ذیقعده سال 6 هجری مطابق با 13 مارس 628 میلادی. این پیمان نامه عامل تعضعیف روحی تازیان و در نهایت طرح شبیخون بی دلیل بر خبیریان بی اطلاع از همه چیز را در پی داشت.
2- تعرض نظامی و غارت اموال و زمین و باغات و زنان و دختران خیبر: محرم سال 7 هجری مطابق با ژوئن 628 میلادی در ظرف فقط 2 ماه بعد از حدیبیه.
3- فتح نظامی مکه: 20 رمضان سال 8 هجری مطابق با 11 ژانویه 630 میلادی.
4- جنگ حنین: 10 شوال سال 8 هجری مطابق با 31 ژانویه 630 میلادی و فقط دو هفته بعد از فتح نظامی مکه.
5- جنگ طائف: 16 شوال سال 8 هجرت مطابق با فوریه 630 میلادی و فقط یک هفته بعد از جنگ حنین.

سیر زمانی صلح حدیبیه و غارت خیبریان تا فتح مکه و نبردی دیگر بنام جنگ حنین و ادامه اش در طائف بلافاصله و بعد از 2 هفته نشأت گرفته از شرایط و مناسبات زمینی و سیاسی زمان خود بوده است. قرآن و تمامی آیاتش محصول و مخلوق ذهن و ضمیر محمد برای پیشبرد اهداف سیاسی او، خودخدابینی و آیین سیاسی اسلام وی است. تمام این وقایع ثبت شده تاریخ صدر اسلام برگرفته از مناسبات زمینی و دنیوی و تابع متغیر و قانون احتمالات زمینی هستند. همگی سرشار از اما و اگر می باشند. تمام وقایع فوق دارای آیات در قرآن بوده که به عقیده و باور مسلمانان و تایید مفاد قرآن این آیات ازلی و ابدی اند و از دیر باز در لوح محفوظ نگهداری شده است! کافی بود رخدادی صورت نگیرد تا نزاعی شکل نپذیرد و بالطبع آیاتی هم از علم ازلی و ابدی الله ابداع شده محمد در ضمیر و نهانش صادر نگردد.

بهرصورت طائف بمدت 25 روز در محاصره بود. بین 12 تا 18 نفر از مسلمانان بر اساس احادیث مختلف بخاطر اصابت سنگ و تیر از قلعه های طائف کشته شدند. محمد چاره را در این دید که قدری از دژهای طائفیان عقب بنشیند تا در معرض تیر رس آنان نباشد. این خود باز تابعیت از قوانین زمینی و جنگی دارد که برد تیری از کمان تا حدی خاص به هدف اصابت دارد و ربطی به الهیات و متافیزیک ندارد. امروزه اسلحه گرم و تفنگ دارای برد و تیر رس دورتر و مفیدتری اند و اگر این جنگ امروزه صورت میگرفت لازم بود که این نقل مکان چند کیلومتر عقبتر از تیر رس تیرکمان ساده در آنزمان باشد.

چون این محاصره 25 روزه بی ثمر بود و همچنین نزدیک به ماه حرام بود قرار بر برگشت به جنگ و محاصره دیگری بعد از ماه حرام شد. منتها محمد در خلال این 25 روز تمام باغات و درختها و کشاورزی این منطقه حاصلخیز را به سبک و شیوه در غارت بنی النضیر در سال 4 هجری و قطع درختان قوم یهود به استناد الحشر(5) از بین برد. قوم ثقیف مشرک و کافر که کشاورز و باغدار بودند و زحمات زندگانی خود را با چشمان خود در آتش و قطع درختان میدیدند برای محمد پیام فرستادند و گفتند: ای محمد، شمایی که ادعای رسالت و پیامبری دارید، چرا طبیعت بیگناه را تار و مار می نمائید!؟ اگر قول دهید دست از این کار زشت و خسارت بر طبیعت بردارید، ما هم قول میدهیم که تمام تاکستانهای خود را بتو واگذار نمائیم. فقط اینکار را ادامه نده. این همان عکس العمل قوم یهود بنی النضیر در سال 4 هجری یعنی 4 سال قبل در آتش زدن نخلستانهای آنان بود.
فرد و قوم کشاورز سوای اعتقاد دینی داشته و یا نداشته خود به زمین و طبیعت عشق می ورزند. آنان از زمین و محصول بدست آمده اش زندکی می نمایند. زمین و باغ و محصولش برای کشاورزان همانند عضو خانواده شان برایشان عزیز و مقدس است. قطع درخت و خسارات رساندن به زمین و محصول در نظر فرد کشاورز عملی بس ناپسند و غیراخلاقی است. امروزه نقش محیط زیست و تاثیرش بر فضا و اکسیژن این احترام را بر طبیعت بیشتر نموده است. در ادیان آسیای شرق...ی که بسیار از اسلام کهنتر هستند این دیدگاه مثبت به طبیعت از ارکان آیین اعتقادی آنان است.

همین دو مورد از ضرر و خسارت رساندن بر قومهای در محاصره و صدور الحشر(5) در باب تایید قطع درختان بنی النضیر که 4 سال بعد در مورد طائف و قوم ثقیف صورت گرفت بر اساس آیات عدیده ای علم ازلی مثل هود(6) در تضاد است. خالق و پروردگار چگونه نمی دانسه است که فقط با گذشت 14 قرن محیط زیست و پاکیزه گی هوا و اکیسژن نقش و رل بسیار مهمی در زندگی انسانها خواهند داشت.
امروزه امثال آیات الهی - ازلی مثل الحشر(5) این اعمال و خسارت و قطع طبیعت و سایر این کنچینه علم الهی آیات قتال و جهاد و غنائم همگی البته جرم و جزای حقوقی دارند.

آنچه که اسلام به غیر مسلمان و غیرخودی بنام مشرک و کافر و ملحد لقب داده است در واقعه طائف می بنیم که همین مشرکان و کافرین خیلی زیبا و منطقی توصیه و پیشنهاد می دهند. همین گروه کافر و مشرک دیدگاه ارزشمندتری از عملکرد تخریب محمد بر درختان را از خود نشان داده اند. پیشنهاد اخلاقی یک گروه مشرک غیرمسلمان بر شخصی که عمل غیراخلاقی انجام میدهد آنهم با هویت و سندیت شرعی و پیامبری!

با اعلام برگشت محمد به مکه اهالی داخل قلعه که تعداد 6000 نفر از زن و فرزندانشان در نبرد حنین اسیر شده بوند به این فکر افتادند که اگر محمد به مکه برگردد و غنائم و اسیران را تقسیم نماید زنان و دختران آنان به کنیز و برده تبدیل شده و یا در معرض همبستری جنسی با ارباب و مالک جدید قرار می گیرند به استناد نساء(24) و یا در بازار برده فروشان به معرض فروش گذاشته میشوند. این عملی نبود که با حمیت بادیه نشینان جور در بیاد. اهالی طائف تصمیم بر این گرفتند که بر محمد پیشنهاد بدهند که زنان و فرزندان آنان را پس بدهد تا آنان از قلعه ها بیرون بیایند.
در بین محاصره شدگان هوازان و ثقیفیان در طائف گروهی هم از قوم بین سعد بودند که محمد دوران کودکی خویش را با آنان سپری نموده بود. زنی بنام حلیمه از همین قبیله دایه او بوده است.

يكى از افراد بنی سعد كه بنام زهير مرد سخنور و خوش گفتاری بود برخاسته و به محمد گفت: اى پیامر خدا در ميان اين اسيران عمه ها و خاله ها و پرستاران تو هستند و اگر ما حارث بن ابى شمر یا پادشاه غسانى شام يا نعمان بن منذر و یا پادشاه حيره را شير داده و پرستارى كرده بوديم در چنين وضعى انتظار لطف و كرم از او داشتيم. تو چگونه رضایت بر اسیری براداران و خواهران رضاعی خود از قوم بنی سعد می دهی؟

گویند شیماء خواهر رضاعی محمد هم در جمع اسیران بود که بر محمد اعلام نمودند و او شیماء را با قدری گوسفند وشتر و غلام و کنیز و چند نفر محافظ و قدری غنیمت بلافاصله آزاد نمود. روایتی هم از دایه دوران کودکی اش بنام حلیمه است که بعلت عدم تطابق زمان و دور بودن این واقعه با زمان طفولیت محمد نمی تواند سندیت داشته باشد و حلیمه نمی توانسته درآن واقعه در قید حیات باشد.

بنابر این توصیه قوم بنی سعد محمد تصیمیم بر آزاد نمودن اسرا گرفت ولی این چیزی نبود که بادیه نشینان را راضی نماید. قبلا آنان از بخشش بیش از حد یکصد شتر بر ابوسفیان در حنین به اندازه کافی از محمد ناخشنود بودند و این پیشنهاد آزادی اسیران را نمی توانستند بپذیرند. مهاجرین و انصار طبق معمول بر سر رقابت بر نزدیکی با حضرت قبول نمودند.
مهاجرين گفتند: ما هم سهم خود را می بخشیم. بالطبع چشم و همچشمی انصار با مهاجرین هم باعث پذیرش انصاریان شد ولی افرادی از قبائل بادیه نشین مثل بنی تمیم- ینی فرازه- بنی سلیم راضی به قبول نبودند

اقرع بن حابس رئيس قبيله بنى تميم گفت: اما من و بنى تميم سهممان را واگذار نمىكنيم.
عيينة بن حصن نيز كه رئيس بنى فزاره بود هم گفت: من و بنى فزاره هم واگذار نمىكنيم.
عباس بن مرداس رئيس بنى سليم هم از آن دو پيروى كرده گفت: من و بنى سليم نيز سهممان را نمىبخشيم.
همین عدم تعبیت سران قبائل بادیه نشین در زمان حضور محمد نشانر از عدم تقدس محمد در زمان حیات وی است. او در زمانی که زنده بود و ادعای رسالت داشت و این افراد و قبائل به ندای او پاسخ مثبت داده بودند ولی در حضور وی از خواسته او بخاطر عنصر طمع امتناع می ورزیدند. محمد چاره را در این دید که پیشنهاد بدهد که اگر یک اسیر آزاد کنید من بشما شش اسیر جایگزینش خواهم داد تا موضوع فیصله داده شد.

آنچه از جنگ طائف نتیجه گرفته می میشود این است که محمد در این نزاع نتوانست پیروزی بدست آورد و قلعه را فتح نماید. عامل تسلیم شدن فقط حضور زیاد اسیران و زن و بچه های قوم ثقیف بعد از جنگ حنین بوده است. در این نبرد بی حاصل دیگر جبرئیلی بر محمد ظاهر نگشت تا مثل راهزنی معروف بدر با آیاتی از آل عمران و انفال خبر از امداد غیبی و ارسال فرشتگان به تعداد هزار- سه هزار - پنج هزار نفر بدهد.

این شرایط روی زمین و مناسبات سیاسی روز بود که باعث شد برای راهزنی بدر تا تعداد 50 آیات صادر بگردد. در دوران بدر محمد هنوز ریشه در مدنیه نداشت هرچند که روز به روز موقعیت وی بهتر می شد. شرایطی که باعث شد محمدی که در سال دوم در اولین غزه "ودان " با فقط 70 نفر به جنگ برود با شرایط نظامی وی در غزه بدر این نفرات را به 300 نفر و در سال ششم هجری در غارت خیبر به 1400 نفر و 200 سوار و نهایتا در سال هشتم هجری و فتح مکه مجموع نفراتش را به 10 هزار نفر و در غزه حنین به 12 هزار نفر برساند. در نبرد حنین محمد هدف مکه که مقصد اصلی تفکر او بود را فتح نموده بود. تعداد 6000 نفر فقط از زن و فرزندان قوم ثقیف و هوازان را اسیر هم نموده بود. غنائم بی شماری مثل 24 هزار شتر و 40 هزار گوسفند و 852 کیلو نقره خالص هم اعتماد به نفسی به او داده بود که او را از الله ابداع ضمیر و نهان خود جدا نموده بود. او در نبرد طائف کاملا زمینی عمل نمود و بدون ابزار و اظهار حتی یک آیه عدم فتح قلعه طائف را با روش های زمینی حل و فصل نمود.

در نبردهای بدر و احد که هنوز وی در شرایط ممتاز بعد از فتح مکه نبود برای هر مورد و مشکلی در صدد مشروع سازی رخدادها و ازدیاد روحیه تازیان بود. اینک سیل غنائم بعد از فتح مکه در نبرد حنین محمد را مستقل از الله نشان میداد.
این همان شرایط زمان و مکان بحث ما در بینش خودخدابینی آیین سیاسی اسلام است که محمد با ابداع الله در ضمیر و نهان خود هرآنگاه که لازم بود از جبرئیل و الله ضمیر خود بهره می گرفت.

No comments:

Post a Comment