امام غیبدان و معجزهگر
پاسخ امام زمان به نامه شخصی به نام «احمدبن اسحاق»، خیلی شبیه موضع گیری یک حزب امروزی علیه یک کادر یا جریان انشعابی از آن است. به خصوص این که در این نامه از زبان خود امام غائب اعتراف میشود که: «بعضى از افراد خاندان ما و عمو زادگان ما منكر وجود من هستند». «جعفر» (عموی حضرت مهدی که خودش را جانشین امام حسن عسگری اعلام کرد) برای پیش برد کارش دعوت نامهای برای احمدبن اسحاق فرستاده و «طیّ آن ادّعا كرده بود به تمام دین (حلال و حرام) و نیز كلیة علوم و آن چه كه مردم بدان نیازمندند، آگاهی دارد». احمد نامهای در این رابطه به امام زمان مینویسد و نامه جعفر مربوطه را هم ضمیمه میکند. امام زمان از همان اول توی ذوق فرستنده نامه میزند که اگر خودت نامه جعفر را به دقت خوانده بودی متوجه گافهایش میشدی و نیاز به ارسالاش نزد من نبود! امام غائب، سپس ۸ شرط برای مقام امامت ذکر میکند که هیچ امامی قبل از او برای خود ردیف نکرده و به واقع، امامت را به مقام خدایی رسانده است. شرط کوچک! آخری، داشتن «معجزات و کرامات» است که هیچ امامی قبل از او به این صراحت به توانایی معجزهگر بودن خودش اشاره نکرده و حتی شخص پیامبر گرامی اسلام خودش را از معجزه مبرا دانسته است. امام غائب، چندین بار به خدا قسم یاد میکند که عمویش نماز هم نمیخواند «و حتی به اوقات نماز آشنا نیست»!! و بعد میافزاید: «حتماً از ظروف مشروب و آثار دیگری از گناهان او كه مشهور است، اطلاع دارید». جالب است، یکی از ویژگیهای امامان – که خودشان هم بارها به عنوان اصل اخلاقی به پیروان خود توصیه کردهاند – فاش نساختن عیوب و خطاهای خصوصی مسلمانان و حفظ آبروی آنان است، که حتی در ضوابط مربوط به اصل «امر به معروف و نهی از منکر» کرارا روی آن تاکید شده است؛ ولی امام غائب در لو دادن ظروف مشروف عمویش کمترین ملاحظهای نمیکند. وانگهی میتوان پذیرفت که برادر امام حسن عسگری نماز خواندن را کنار گذاشته باشد، اما میتوان باور کرد که او، حتی «اوقات نماز» را هم نداند و امام زمان برای گواهی دادن به آن قسم بخورد! به علاوه، کودکی که به تاکید تمام مورخان شیعی از چشم کلیه فامیل، پنهان نگاه داشته شده، چگونه از عرقخوریهای عمویش اطلاع داشته است! این در شرایطی است که به تاکید هواخواهان او، این کارها «اقتضای نوجوانی» جعفر بوده و او بعدا این کارها را ترک گفته است.
تعدادی از اهالی قم دچار تردید مذهبی شده و در موضوع مهدویت شک کرده بودند، امام توقیعی ملامت آمیز خطاب به آنها صادر کرده و در پایان مینویسد: اگربه خاطر رحم و شفقت به شما نبود با شما گفتگو نمیکردم! از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و كارها را به ما واگذارید! (در جای دیگر، به این نامه اشاره خواهیم نمود)
پاسخ امام زمان به نامه شخصی به نام «احمدبن اسحاق»، خیلی شبیه موضع گیری یک حزب امروزی علیه یک کادر یا جریان انشعابی از آن است. به خصوص این که در این نامه از زبان خود امام غائب اعتراف میشود که: «بعضى از افراد خاندان ما و عمو زادگان ما منكر وجود من هستند». «جعفر» (عموی حضرت مهدی که خودش را جانشین امام حسن عسگری اعلام کرد) برای پیش برد کارش دعوت نامهای برای احمدبن اسحاق فرستاده و «طیّ آن ادّعا كرده بود به تمام دین (حلال و حرام) و نیز كلیة علوم و آن چه كه مردم بدان نیازمندند، آگاهی دارد». احمد نامهای در این رابطه به امام زمان مینویسد و نامه جعفر مربوطه را هم ضمیمه میکند. امام زمان از همان اول توی ذوق فرستنده نامه میزند که اگر خودت نامه جعفر را به دقت خوانده بودی متوجه گافهایش میشدی و نیاز به ارسالاش نزد من نبود! امام غائب، سپس ۸ شرط برای مقام امامت ذکر میکند که هیچ امامی قبل از او برای خود ردیف نکرده و به واقع، امامت را به مقام خدایی رسانده است. شرط کوچک! آخری، داشتن «معجزات و کرامات» است که هیچ امامی قبل از او به این صراحت به توانایی معجزهگر بودن خودش اشاره نکرده و حتی شخص پیامبر گرامی اسلام خودش را از معجزه مبرا دانسته است. امام غائب، چندین بار به خدا قسم یاد میکند که عمویش نماز هم نمیخواند «و حتی به اوقات نماز آشنا نیست»!! و بعد میافزاید: «حتماً از ظروف مشروب و آثار دیگری از گناهان او كه مشهور است، اطلاع دارید». جالب است، یکی از ویژگیهای امامان – که خودشان هم بارها به عنوان اصل اخلاقی به پیروان خود توصیه کردهاند – فاش نساختن عیوب و خطاهای خصوصی مسلمانان و حفظ آبروی آنان است، که حتی در ضوابط مربوط به اصل «امر به معروف و نهی از منکر» کرارا روی آن تاکید شده است؛ ولی امام غائب در لو دادن ظروف مشروف عمویش کمترین ملاحظهای نمیکند. وانگهی میتوان پذیرفت که برادر امام حسن عسگری نماز خواندن را کنار گذاشته باشد، اما میتوان باور کرد که او، حتی «اوقات نماز» را هم نداند و امام زمان برای گواهی دادن به آن قسم بخورد! به علاوه، کودکی که به تاکید تمام مورخان شیعی از چشم کلیه فامیل، پنهان نگاه داشته شده، چگونه از عرقخوریهای عمویش اطلاع داشته است! این در شرایطی است که به تاکید هواخواهان او، این کارها «اقتضای نوجوانی» جعفر بوده و او بعدا این کارها را ترک گفته است.
تعدادی از اهالی قم دچار تردید مذهبی شده و در موضوع مهدویت شک کرده بودند، امام توقیعی ملامت آمیز خطاب به آنها صادر کرده و در پایان مینویسد: اگربه خاطر رحم و شفقت به شما نبود با شما گفتگو نمیکردم! از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و كارها را به ما واگذارید! (در جای دیگر، به این نامه اشاره خواهیم نمود)
یکی از صحابه امام فوت میکند، امام
زمان نامهای خطاب به چند تن از شیعیان سرشناس و حلقه مورد اعتمادش – با بردن اسم
یک یک آنها – سفارش میکند که به خانواده متوفی رسیدگی کنند ولی اسم یکی از این
شخصیتها به نام «مالک بادوله» – که از قضا داماد متوفی بوده – را از قلم میاندازد. یکی از مخاطبان نامه، به نام «محمد
حمیری» درهمین رابطه نامهای به امام زمان نوشته و به او میگوید: این شخصیتها
همه از یک موقعیت برابر برخوردار بودهاند، چرا از مالک بادوله اسم نبردهای و او
از این بابت مسالهدار شده است. لطفا این موضوع را یک طوری حل کن تا باعث «تسکین
خاطر» او شود.
امام هم
نامه جدیدی نوشته و قضیه جا افتادن نام بادوله – که با علم غیب دانی و معجزات او
منافات داشت! – را این طوری رفع و رجوع میکند: چون این افراد با من مکاتبه داشتهاند،
اسمشان را بردم، ولی بادوله با من مکاتبهای نداشت!
پاسخ امام زمان به یک ایرانی «اسحاق
کلینی» (برادر محمد کلینی) همه محورهای توقیعات را یک جا در خود دارد: افشای برخی
مدعیان و تایید برخی دوستان با ذکر نام، حل و فصل برخی مسایل اقتصادی و نیز شرعی و
از جمله این سوال فقهی : خوردن «فقاع» (آبجو) حرام است و خوردن «شلماب» (شربت شلغم) حلال! امام در پایان نامه میگوید:
«وجود من، موجب بقای كرة زمین و ایمنی برای همة مخلوقات است همچنان كه ستارگان
موجب ایمنی اهل آسمانند». آیا حتی پیامبر خدا یک چنین شانی برای خود قایل بوده است
که بقای کره زمین را به وجود خودش مشروط نماید؟ آیا ستارگان یک چنین نقشی برای
«اهالی آسمان»
دارند؟ آیا
یک چنین امامی که هستی به وجود او گره خورده، باید راجع مساله سادهای مثل حلال
بودن شربت شلغم نظر دهد؟ در همین نامه قید شده که «هركدام از پدران و اجداد من
بیعت یكی از طاغوتهای زمان خویش را به گردن داشتند؛ ولی من وقتی قیام میكنم،
بیعت هیچ یك از گردنكشان و طاغوتهای زمان را برگردن ندارم». آیا امام زمان نمیتوانست
لااقل جدش امام حسین را استثنا کند که بیعت طاغوت را برگردن نداشت و اصلا جان
آزادهاش را نیز بر سر بیعت نکردن با «یزید» گذاشت؟
در پاسخ به نامه «محمد حمیدی»، امام
«نحوه بستن لنگ» در مراسم حج را آموزش میدهد! و در پاسخ به این سوال که میتوانم
فلان دعا را در نماز بخوانم، امام پاسخ میدهد: «در هیچ یك از كتب مربوط به نماز
آنرا نیافتم».
آیا امام
متصل به وحی باید برای جواب یک سوال ساده شرعی، به کتابهای در دسترساش مراجعه
کند؛ یا مسول پاسخ به نامهها در «التنظیم السری» این کتاب گردی را انجام داده
است؟! جواب به آخرین سوال محمد حمیدی نیز همین ابهام را به ذهن متبادر میکند. او
میپرسد: اگر مردی یک زن تن فروش را به خانه آورد و با او به طور حلال رابطه
برقرار کرد و از او صاحب فرزندی شد که نمیداند مال اوست یا نه، وظیفهاش در قبال
آن بچه چیست؟ امام «عالم به غیب» در پاسخاش میگوید: مسایل شرعی در قبال رابطه با
یک چنین زنانی چند حالت دارد، تو در نامه بعدی به طور دقیق برایم بنویس که مال تو
کدام حالت بوده تا من جواب مشخص بدهم! (آیا با من موافق هستید که این گونه جواب
دادن، به یک عالم مساله گو مثل کلینی برازنده است تا امام زمان!)
«علی اشعری» با کنیز خود همخوابه میشود
و پس از یک ماه کنیز میگوید که از او باردار است؛ اشعری تعجب کرده و نامهای به
امام زمان مینویسد و از او کمک میخواهد. امام جواب میدهد: «در مورد آن زن و
بارداریاش سکوت کن».
پس از چندی
کنیز به علی اشعری میگوید که باردار نیست و به او دروغ گفته است!
در پاسخ به نامه «ابوالحسن اسدی»
پیرامون ختنه مجدد پسری که دوباره روی آلتاش پوست روییده، حضرت ضمن تاکید بر ختنه
مجدد او هشدار میدهد: «زمین از بول انسان ختنه نشده چهل روز به سوى خدا ضجه
مىكشد»! آیا از یک نماینده مهرورز خدا بر روی زمین نباید انتظار داشت که میلیونها
انسان ختنه نشده آن روزگار از دیگر ادیان را مشمول نفرین و توهین نسازد؟
برای تاکید روی این که توقیعات منتسب
به امام زمان، جز موضع گیریها، بیانهها و اطلاعیههای علنی تشکیلات «التنظیم
السری» بیش نیستند، سندی از کتاب «الغیبت» شیخ طوسی را عینا درج میکنم : «در پشت
نامهاى كه مشتمل بر جواب مسائل اهل قم بود، از حسین بن روح پرسیده بودند آیا این
جوابها از وجود اقدس امام زمان است یا از محمد بن على شلمغانى؛ چه كه وى گفته است
جواب این مسائل را من داده ام». ملاحظه میکنید که چقدر شباهت دارد به عمل کرد
برخی کادرهای اخراجی یا انشعابی سازمانهای سیاسی امروزی که اولین کارشان فاش کردن
برخی اسرار و کارهای محرمانه دوستان سابقشان است. جالب است که برای همین فاش سازی
شلمغانی، دوباره حسین نوبختی از امام زمان توقیع آورد با این عبارات که: «تمام
جوابها از ماست و آن لعنه الله علیه در یك حرف آن دخالت نداشته است»! خلاصه این که
دوستان هوشیار ما، هر جا گیر کردهاند، یک نامه روی دست امام زمان گذاشتهاند!
سوال این است که علما و محققان شیعی که در علم حدیث و رجال اعجاب نموده و برای تشخیص درجه اعتبار یک حدیث، دهها ضابطه و فیلتر ابداع کردهاند ؛ به طوری که برای نشان دادن نقطه ضعف یک حدیث سنی (که به نفعشان نیست) بی رحمانه مته به خشخاش گذاشتهاند، چگونه راضی شدهاند که این توقیعات را – که انشا پردازی و تصنعی بودنشان داد میزند! – از «ناحیه مقدسه» امام زمان قبول کنند و روی صحت آنها قسم بخورند؟ طرفه این که محققان شیعی از قول برخی بزرگان آن عصر آوردهاند که گویا آنها تعدادی از دستخطهای امام زمان را با هم تطبیق داده و دیدهاند که همه یک سان است! با توجه به این که در یکی از این توقیعات، امام صراحتا دستور میدهد: «دستخط مارا به كسى نشان ندهید»، معلوم نیست حضرات با چه مجوزی نمایشگاه خط برگزار کردهاند!
سوال این است که علما و محققان شیعی که در علم حدیث و رجال اعجاب نموده و برای تشخیص درجه اعتبار یک حدیث، دهها ضابطه و فیلتر ابداع کردهاند ؛ به طوری که برای نشان دادن نقطه ضعف یک حدیث سنی (که به نفعشان نیست) بی رحمانه مته به خشخاش گذاشتهاند، چگونه راضی شدهاند که این توقیعات را – که انشا پردازی و تصنعی بودنشان داد میزند! – از «ناحیه مقدسه» امام زمان قبول کنند و روی صحت آنها قسم بخورند؟ طرفه این که محققان شیعی از قول برخی بزرگان آن عصر آوردهاند که گویا آنها تعدادی از دستخطهای امام زمان را با هم تطبیق داده و دیدهاند که همه یک سان است! با توجه به این که در یکی از این توقیعات، امام صراحتا دستور میدهد: «دستخط مارا به كسى نشان ندهید»، معلوم نیست حضرات با چه مجوزی نمایشگاه خط برگزار کردهاند!
واقعیت
این است که انگیزه، ایمان، اتحاد، انسجام و توانمندی عناصر «التنظیم السری»، در
کنار تاکتیک آورد و برد توقیعات و تعیین مقرری ماهانه برای معتقدان یا تمکین
کنندگان به «مهدویت»، از عوامل اصلی پاگرفتن پروژه امام غایب و از میدان به در
کردن مدعیان دروغین بوده است. بنابراین، اصالت ندادن به این نامهها، اصالت نواب
اربعه را زیر سوال میبرد که خودش چهار ستون اصلی زیر پروژه و بنای غیبت صغراست،
این چهارتا را هم که بکشی، کل بنای غیبت کبری و مهدویت فرو میریزد و به تبع آن،
«نیابت عامه» روحانیت و «ولایت فقیه» نیز پا در هوا میماند!
نکته بسیار مهم دیگر – که برخی محققان شیعی به درستی رویش انگشت گذاشتهاند – این است که چرا امام زمان در دوران هفتاد سال غیبت صغرا و داشتن چهار رابط با شیعیان، به جای پاسخگویی به مسایل پیش پا افتاده فقهی، یک سری مسایل بسیار جدی و استراتژیک در غیبت امام از قبیل فرم رهبری دنیای تشیع و نیز مالیاتهای مذهبی (خمس و ذکات و سهم امام)، امر قضاوت و… را تعیین تکلیف نکرده است. براساس اصول شیعه، امامان دوازده گانه جملگی از یکشان و مرتبت الاهی، علمی و معنوی برخوردارند، بنابراین چگونه است که مثلا امام ششم هیچ مساله فقهی و شرعی در عصر خود را بیپاسخ نمیگذارد و نیز برای پیش برد کارهای اجرایی و مالی دستگاه امامت، تشکیلات بزرگی راه اندازی میکند (نظام الاموال و الوکلا)، اما امام زمان، همه را به حال خود رها کرده و به تعطیلات دراز مدت میرود؟ همه اینها نشان میدهد که عناصر و تشکیلاتی که پروژه «غیبت» را بعد از رحلت امام حسن عسگری بنا نهادند، انگیزهای سیاسی، تاکتیکی و مقطعی از آن داشتند. وقتی حتی در زمان امام محمد باقر بحث میشود که اگر چشم انداز دویست ساله برای ظهور «قائم» داده شود، مردم از اسلام برخواهند گشت، اگر به یک مومن شیعی بعد از رحلت امام یازدهم گفته میشد که تا چند هزار سال بعد نیز امام زمان ظهور نخواهد کرد، تردید نمیکرد که سرکار گذاشته شده است!
نکته بسیار مهم دیگر – که برخی محققان شیعی به درستی رویش انگشت گذاشتهاند – این است که چرا امام زمان در دوران هفتاد سال غیبت صغرا و داشتن چهار رابط با شیعیان، به جای پاسخگویی به مسایل پیش پا افتاده فقهی، یک سری مسایل بسیار جدی و استراتژیک در غیبت امام از قبیل فرم رهبری دنیای تشیع و نیز مالیاتهای مذهبی (خمس و ذکات و سهم امام)، امر قضاوت و… را تعیین تکلیف نکرده است. براساس اصول شیعه، امامان دوازده گانه جملگی از یکشان و مرتبت الاهی، علمی و معنوی برخوردارند، بنابراین چگونه است که مثلا امام ششم هیچ مساله فقهی و شرعی در عصر خود را بیپاسخ نمیگذارد و نیز برای پیش برد کارهای اجرایی و مالی دستگاه امامت، تشکیلات بزرگی راه اندازی میکند (نظام الاموال و الوکلا)، اما امام زمان، همه را به حال خود رها کرده و به تعطیلات دراز مدت میرود؟ همه اینها نشان میدهد که عناصر و تشکیلاتی که پروژه «غیبت» را بعد از رحلت امام حسن عسگری بنا نهادند، انگیزهای سیاسی، تاکتیکی و مقطعی از آن داشتند. وقتی حتی در زمان امام محمد باقر بحث میشود که اگر چشم انداز دویست ساله برای ظهور «قائم» داده شود، مردم از اسلام برخواهند گشت، اگر به یک مومن شیعی بعد از رحلت امام یازدهم گفته میشد که تا چند هزار سال بعد نیز امام زمان ظهور نخواهد کرد، تردید نمیکرد که سرکار گذاشته شده است!
No comments:
Post a Comment