نخست من اسلام را مایه بدبختی جهان می دانم دست کم مایه بدبختی
کشورمان تا زمانی که اسلام هست عقب ماندگی است ستم است جنایات دینی است شما هیچ
کشور مسلمانی را پیدا نمی کنید که در آن دمکراسی باشد همه این کشور ها دیکتاتور
زده هستند و انواع فساد در آنها موج می زند شاید تصور شما این است که
درکشورهای غربی فساد بیشتر از ایران است چنین نیست بلکه دراین کشورهای اسلامی فساد
مالی فساد اخلاقی و قتل و جنایت بیشتر است دولتهایشان جنایتکارند کشور اسلامی را
نمی یابید که روبه پیشرفت باشد در آن شکوفایی فرهنگی علمی و هر آنچه که نیکو برای
یک جامعه میدانید باشد این کشورها بی دانشترینند در دنیا دیکتاتورترینند، بر سر قدرت نشستگانشان دروغگو ترینند
و فاسد ترین جوامع جوامع اسلامی است اگر باور ندارید این مسئله را برای شما شرح می
دهم به هر روی فکر می کنم مطلب را رساندم مشکل ما با اسلام خود اسلام است نه
حکومتها و نمایندگان یا جوامع اسلامی این ها را اسلام خلق کرده مشکل من با اسلام
این است که بنده به عنوان یک انسان در یک کشور اسلامی از هیچ کدام از حقوق بشری
خود بحره ای (بهره ای)ندارم من حق ندارم دین خودم را انتخاب کنم اگر من مسلمان
باشم و بعد به آئینی دیگر روی آورم مرا اعدام می کنند آیا شما منکر اعدام مرتدین
هستید در اسلام؟
حتی قانون جدید آن هم آمده زنان مسلمان در اجحافند اگرچه شاید با انها رفتاری آنچنان که در صدر اسلام بوده نشود اما قرآن را مطالعه بفرمایید تا ببنید دید قرآن نسبت به زن چیست به چه عنوان زن باید نصف مرد
باشد در همه عم(امور) و در ارث در جان در ایمان در عقل در شهادت که (ناقص)عقل بودن زنان در نحج البلاقه(نهج البلاغه) شرح داده شده به چه عنوان اینچنین قوانین نا عادلانه برای زن و مرد است اگر مادری بچه ای در شکمش کشته شود دیه بچه اگر پسر باشد 2 برابر مادراست چرا به مردان اجازه داده شده تا هرجا که پولشان برسد شهوترانی کنند اما به زن این اجازه داده نشده؟ این جنایت چیست که به نام دین می کنند این قانون قصاص عقب مانده چیست در قرن 21 این چشم در آوردن ها این دست و پا قطع کردن ها در آتش سوزادن از بلندی پرت کردن و شلاق زند و بسیاری از کشتارها و شکنجه ها به خاطر عقیده در این قرن.
اگر بخواهم از قوانین زن ستیزی اسلام بگوید حرفم به درازا خواهد کشید من باور ندارم که این قرآن حرف خدا باشد برایش دلیل بسیار دارم حالا از این گذشته این ایدولوژی(ایدوئولوژی) اسلامی برای جهان مضر است این است باعث بدبختی جهان باعث تروریست باعث آزار زنان من نمی تواند بپذیرم که خداوند گفته زنان را بزنید.
این حرف مشمئز کننده است خداوند چنین فرمایشی نمی کند علت همه بدبختیهای ما مخصوصا زنان قرآن است قرآنی که کلام لله است و غیر قابل تغییر و برای تمامی اعصار ما با این قرآن مبارزه میکنیم که نکبت و
بدبختی را سایه افکن کرده بر سر مردممانمان هدف من این است که مردم با دینی که به اسم دین خدا به خوردشان داده اند آشنا شوند آنگاه خود قضاوت کنند که اسلام خوب است یا نه آن چیزهایی که از آنها پنهان
شده را ببینند آنوقت دیگر لازم نیست که بنده یا امثال بنده تبلیغ کنند برای مسیحیت آن کس که اسلام را بشناسد و روی گردان شود خود به دنبال حرف حقیقی خدا خواهد گشت و حتما آن را خواهد یافت آنچنان که خدا خود در کتاب مقدس وعده داده حقیقت را به جویندگانش آشکار خواهد کرد گفتن حقیقت کاری را از پیش نمی برد هر چه من از خوبیهای مسیحیت بگویم فایده ای ندارد چون آن شخص تصور می کند در دین خودش بهتر از آن دست(است) در حالی که اشتباه است وظیفه من رسوا کردن دروغ است که به اسم حقیقت به خورد مردم می دهند آنگاه آن کس که از آغوش شیطان رها شود به دنبال آغوش خداوند می گردد و آن را خواهد یافت
حتی قانون جدید آن هم آمده زنان مسلمان در اجحافند اگرچه شاید با انها رفتاری آنچنان که در صدر اسلام بوده نشود اما قرآن را مطالعه بفرمایید تا ببنید دید قرآن نسبت به زن چیست به چه عنوان زن باید نصف مرد
باشد در همه عم(امور) و در ارث در جان در ایمان در عقل در شهادت که (ناقص)عقل بودن زنان در نحج البلاقه(نهج البلاغه) شرح داده شده به چه عنوان اینچنین قوانین نا عادلانه برای زن و مرد است اگر مادری بچه ای در شکمش کشته شود دیه بچه اگر پسر باشد 2 برابر مادراست چرا به مردان اجازه داده شده تا هرجا که پولشان برسد شهوترانی کنند اما به زن این اجازه داده نشده؟ این جنایت چیست که به نام دین می کنند این قانون قصاص عقب مانده چیست در قرن 21 این چشم در آوردن ها این دست و پا قطع کردن ها در آتش سوزادن از بلندی پرت کردن و شلاق زند و بسیاری از کشتارها و شکنجه ها به خاطر عقیده در این قرن.
اگر بخواهم از قوانین زن ستیزی اسلام بگوید حرفم به درازا خواهد کشید من باور ندارم که این قرآن حرف خدا باشد برایش دلیل بسیار دارم حالا از این گذشته این ایدولوژی(ایدوئولوژی) اسلامی برای جهان مضر است این است باعث بدبختی جهان باعث تروریست باعث آزار زنان من نمی تواند بپذیرم که خداوند گفته زنان را بزنید.
این حرف مشمئز کننده است خداوند چنین فرمایشی نمی کند علت همه بدبختیهای ما مخصوصا زنان قرآن است قرآنی که کلام لله است و غیر قابل تغییر و برای تمامی اعصار ما با این قرآن مبارزه میکنیم که نکبت و
بدبختی را سایه افکن کرده بر سر مردممانمان هدف من این است که مردم با دینی که به اسم دین خدا به خوردشان داده اند آشنا شوند آنگاه خود قضاوت کنند که اسلام خوب است یا نه آن چیزهایی که از آنها پنهان
شده را ببینند آنوقت دیگر لازم نیست که بنده یا امثال بنده تبلیغ کنند برای مسیحیت آن کس که اسلام را بشناسد و روی گردان شود خود به دنبال حرف حقیقی خدا خواهد گشت و حتما آن را خواهد یافت آنچنان که خدا خود در کتاب مقدس وعده داده حقیقت را به جویندگانش آشکار خواهد کرد گفتن حقیقت کاری را از پیش نمی برد هر چه من از خوبیهای مسیحیت بگویم فایده ای ندارد چون آن شخص تصور می کند در دین خودش بهتر از آن دست(است) در حالی که اشتباه است وظیفه من رسوا کردن دروغ است که به اسم حقیقت به خورد مردم می دهند آنگاه آن کس که از آغوش شیطان رها شود به دنبال آغوش خداوند می گردد و آن را خواهد یافت
نکته ای را متذکر می شوم اینکه فرق بین اسلام و مسیحیت آخوند و
کشیش نیست تفاوت بین انجیل و
قرآن است فرق بین محمد و عیسی است قرق(فرق) بین قوانین اسلامی و نگرش مسحیت به جهان است چه
کسی می تواند از شخصیت عیسی انتقادی کند؟ یا کلامی از انجیل بیاورد که به وسلیه آن بشود جنایت یا ستم کرد؟ مسیحیت چنین اندیشه ای را رد می کند ما به یک اندازه باید به همه محبت داشته باشیم نباید به نژاد و جنسیت و دین و فرهنگ آن نگاه کنیم .
قرآن است فرق بین محمد و عیسی است قرق(فرق) بین قوانین اسلامی و نگرش مسحیت به جهان است چه
کسی می تواند از شخصیت عیسی انتقادی کند؟ یا کلامی از انجیل بیاورد که به وسلیه آن بشود جنایت یا ستم کرد؟ مسیحیت چنین اندیشه ای را رد می کند ما به یک اندازه باید به همه محبت داشته باشیم نباید به نژاد و جنسیت و دین و فرهنگ آن نگاه کنیم .
اسلام
چیست ؟
اسلام ذاتاً یک مکتب خشونت پرور است که هدف
آن اشاعه مکتب خویش بر سرتاسر جهان ولو با جنگ طلبی و خونریزی است.
تقریباً هر نزاع بزرگی را که در نقشه کره
زمین امروزه سراغ بگیریم، از سودان گرفته تا فیلیپین، اسلام بگونهای در آن حضور
دارد. اگر درگیریهایی که اسلام در آنها حضور دارد را از روی نقشه کره زمین حذف
کنیم، تقریباً نزاعی اصلاً در جهان نمیماند.
مسلمانان فقط وقتی سخن از صلح میزنند که
در اقلیت باشند. تاریخ ثابت کرده که وقتی در اکثریت قرار گیرند دست به شمشیر میشوند
و به زور، شریعت اسلام را در جامعه پیاده میکنند و صلح برایشان بی معنی میشود. چرا که پیام
لااله الا الله یک پیام تمامیت خواه است و در ذات آن مصالحه وجود ندارد. نیست خدایی مگر خدای من، الله. از
دیدگاه این مکتب سیاسی که اسلام نام دارد، جهان به دو قسم است: یا دارالاسلام است،
یا دارالحرب. پیامبر
اسلام پس از هجرت از مکه به مدینه و دست یافتن به ارتشی نسبتاً قوی دچار دگرگونیهایی
شد.
قرآن چیست ؟
رآن متن مستقیماً فرستاده شده از سوی خدا
نیست، بلکه سخنان محمد و ناشی از وجدان پاک و سیرت وی و مداقات او در رفتار آدمیان
و طبیعت، بودهاست. قرآن
چیز جدیدی برای ارائه نداشته بلکه محمد تنها افکار و عقاید دیگر را به انتخاب خودش
جمع آوری کرده و با مخلوطی از مسایل شخصی، مدعی ارائه کلام خدا شدهاست . محمد در مسافرتهای خود به شام با راهبان و
کشیشان مسیحی تماسهایی داشتهاست. وی موقع عبور از سرزمینهای عاد و ثمود و مدین،
اساطیر و روایت آن سرزمینها را شنیده و در خود مکه با اهل کتاب نیز آمد و شد داشتهاست.لذا
بسیاری از روایات و داستانهای مشترک با کتابهای ادیان دیگر -مانند تورات و انجیل-
به شکلی مشترک در قرآن گفته شده است.
دو پهلو بودن قرآن
در نهج البلاغه علی به عبدالله بن عباس پیش از جنگ نهروان توصیه میکند که با استناد به قرآن مناظره نکند:[۱۳]
با آنها به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است.
با آنها به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است.
معجره پیامبر
بﺮای ﻳﮏ اﻳﺮاﻧﯽ ﮐﻪ از در و دﻳﻮارش ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽ
ﺑﺎرد و هر اﻣﺎﻣﺰادﻩ ای، ﺣتا ﻣﺠﻬﻮل اﻟﻨﺴﺐ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، از ﻣﺮور ﻗﺮﺁن ﺑﻪ
ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﯽاﻓﺘﺪ ﮐﻪ اﺛﺮی از ﻣﻌﺠﺰﻩ در ﺁن ﻧﻴﺴﺖ . ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻴﺶ از ﺑﻴﺴﺖ ﻣﻮﺿﻊ در ﻗﺮﺁن دﻳﺪﻩ
ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻣﻨﮑﺮان از ﺣﻀﺮت ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ و او ﻳﺎ ﺳﮑﻮت ﮐﺮدﻩ و ﻳﺎ ﺳﺮ ﺑﺎز زدﻩ و
ﺑﺪﻳﻦ اﮐﺘﻔﺎء ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻣﻦ ﺑﺸﺮی هستم ﭼﻮن ﺷﻤﺎ و ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ را ﻓﻘﻂ ﻣﺄﻣﻮر اﺑﻼغ
داﻧﺴﺘﻪ و ﻓﺮﻣﻮدﻩاﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﺒﺸّﺮ و ﻣُﻨﺬِرم
متناقض بودن قرآن
مجموعه آیات نه تنها با هم هماهنگ نیستند،
بلکه در بعضی موارد یکدیگر را نقض میکنند،[۲][۳] تعداد اینگونه تناقضات به حدود ۷۰ مورد میرسد.
مواردی از تناقضات قرآن
از دیدگاه منتقدان قرآن و دین، مواردی متعدد
مطرح شده است که برخی از آنها بر اساس ترجمه قرآن عبارتند از:
- مدت زمان خلقت
آسمان و زمین : در سوره الاعراف آیه ۵۴، سوره یونس آیه ۳، سوره هود آیه
۷ و سوره الفرقان آیه ۵۹ آفرینش زمین و
آسمان(در برخی تفاسیر آکادمیک انگلیسی زبان بهشت، سپهر یا آسمان ۶ روز بیان شده است اما در سوره فصلت(۴۱) آیات ۹ تا ۱۲ جمع روزهایی که
الله برای خلقت زمین و آسمان به آنها اشاره میکند ۸ روز است. همچنین در سوره بقره آیه ۱۱۷ گفته شده است که جهان به صورت آنی خلق شد.
برخی تفسیرکنندگان این واژههای روز را به عنوان دوره تعبیر میکنند اما در
تناقض بین ۶ دوره و ۸ دوره یا خلقت آنی تفاوتی ایجاد نمیشود.
- ترتیب خلقت زمین
و آسمان: در سوره بقره آیه ۲۹ اول زمین
آفریده شده است سپس آسمان اما در سوره النازعات آیه ۲۷ تا ۳۰ اول آسمان آفریده شده است سپس زمین.
- چسباندن یا جدا
کردن: در سوره فصلت آیه ۱۱ میگوید زمین و
آسمان از هم جدا بودند و بعد به هم گرویدند اما در سوره الانبیا آیه ۳۰ میگوید که
آنها ابتدا یکی بودند و بعداً از یکدیگر جدا شدند.
- انسان از چه
ساخته شد: از لخته خون (سوره العلق آیات ۱–۲)، آب (سوره الانبیا آیه ۳۰، سوره النور آیه
۴۵، سوره الفرقان آیه ۵۴)
«چیزی مانند سفال» (سوره ۳ آیه ۵۹، سوره ۳۰ آیه ۲۰، سوره ۳۵ آیه ۱۱ .
- گرفتن روح در
زمان مرگ: سوره السجده آیه ۱۱ میگوید فرشته
مرگ روح را میگیرد اما سوره محمد( آیه ۲۷ میگوید
فرشتگان میگیرند و سوره الزمر آیه ۴۲ میگوید الله
است که روح را از انسانها هنگام مرگ میگیرد.
- در سوره حج آیه ۴۷ و سوره سجده آیه ۵ روزهای الله
برابر ۱۰۰۰ سال بشر است اما در سروه العرج (که به المعارج یا سئلسائل نیز مشهور است)
آیه ۴ روزهای الله برابر ۵۰۰۰۰ سال بشر است.
- الله و تخت او:
الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است (سوره ق آیه ۱۶) و در عین حال بر روی تختش نشسته است (سوره
الحدید آیه ۴) تختی که روی آب
بنا شده است (سوره هود آیه ۷) و در عین حال
بقدری دور است که رسیدن به او بین ۱۰۰۰ و ۵۰۰۰۰ سال طول میکشد (سوره السجده آیه ۵، سوره المعارج آیه ۴
- تعداد فرشتگان
مریم: سوره آل عمران آیات ۴۲ و ۴۵ دربارهٔ باردار شدن مریم از چندین فرشته
صحبت میکند اما سوره مریم آیات ۱۷ تا ۲۱ تنها از یک فرشته صحبت میکند.
- تعداد باغهای
بهشت: در سوره الزمر آیه ۷۳، سوره فصلت آیه ۳۰، سوره الحدید آیه ۲۱ و سوره
النازعات
آیه ۴۱ یک باغ برای
بهشت تعریف شده است اما در سوره الکهف آیه ۳۱، سوره الحج آیه ۲۳ و سوره فاطر آیه ۳۳ چندین باغ تعریف شده است.
- دستههای روز
قیامت: در سوره الواقعه آیه ۷ ادعا میشود که
در روز قیامت مردم به سه دسته میشوند اما در سوره البلد آیات ۱۸ و ۱۹، سوره الزلزله آیات ۶ و ۷ تنها دو گروه.
- نابودی قوم عاد:
در سوره القمر آیه ۱۹ اشاره شده است
که الله برای نابودی قوم عاد یک روز لازم داشت اما در سوره فصلت آیه ۱۶ و سوره الحاقه آیه ۶ به ۷ شبانه روز
اشاره شده است.
- ریشه بیچارگی
کجاست: آیا شر و مصیبت از طرف شیطان است (سوره ص آیه ۴۱)؟ از خود ماست (سوره النسا آیه ۷۹)؟ یا از طرف
الله (سوره النسا آیه ۷۸)؟
- رحمتالله چقدر
است: الله رحمت را بر خود مقرر کرده است (سوره الانعام آیه ۱۲) هرچند بعضی از اشخاص را هرچند که میتواند
هدایت نمیکند (سوره الانعام آیه ۳۵، سوره ابراهیم آیه ۴).
- آیا در بهشت
بازجویی خواهد بود یا نه: از یکدیگر سؤال نخواهند کرد (سوره المومنون آیه
۱۰۱)، اما همچنان در یک پرس و جوی دو جانبه شرکت
خواهند کرد (سوره الطور آیه ۲۵) و از یکدیگر
سؤال خواهند کرد (سوره الصافات آیه ۲۷).
- ناقص یا با
جزئیات کامل: قرآن در جاهایی ادعا میکند که کامل است و تمامی جزئیات را دارا
میباشد و هیچ چیز باقی نمانده است که در آن نباشد (سوره الانعام آیه
۳۸، سوره الانعام آیه ۱۱۴، سوره یوسف آیه
۱۱، سوره النحل آیه ۸۹ و…) اما چیزهای
بسیاری هستند که قرآن آنها را ناتمام باقی میگذارد، برای مثال مسئله شراب و
شبهات موجود در قرآن.
- پرستش یک خدا یا
یک خدای دیگر: به محمد دستور میدهد که به ناباوران بگوید، شما چیزی را نمیپرستید
که من میپرستم (سوره الکافرون آیه ۳)
هرچند سورههای دیگر در قرآن بطور مشخص
اشاره میکنند که آن ناباوران در واقع خدایی را پرستش میکنند که همان الله
است.
- شفاعت کردن یا
شفاعت نکردن: قرآن در مورد اینکه آیا در روز آخرت شفاعتی وجود خواهد داشت یا
نه دچار تناقض میشود، در سوره البقره آیه ۱۲۲ و ۱۲۳، سوره القمر آیه
۶ تا ۵۱، سوره الانفطار آیات
۱۸ و ۱۹ و… میگویند شفاعتی وجود ندارد اما سوره النجم آیه ۲۶، سوره الزخرف آیه
۸۶، سوره سبأ آیه ۲۳، سوره طه آیه
۱۰۹ و البته هر دو این پاسخها را میتوان با
احادیث مختلف پشتیبانی کرد.
موارد غیراخلاقی در قرآن
برخی از آنها عبارتند از:
- در مورد تحقیر
زنان و فساد در خانواده سوره نسا آیه ۲ و ۳ (تعدد زوجات : «اگر بیم دارید که در کار
یتیمان عادل نباشید، از بین زنان هرچه پسندیدید دو دو و سه سه و چهار چهار
نکاح کنید و اگر بیم دارید که بین زنان عادل نباشید فقط با یک زن یا تمامی
زنانی که مالک آنها شدهاید (کنیز)
نکاح کنید»)، آیه ۲۴ (تجاوز به زنان شوهردار تصاحب شده (کنیزان شوهردار)) و ۳۴ (کتک زدن زنان)، سوره مومنون آیه ۱ تا ۶ (مؤمنان رستگار شدند آنانکه شرمگاه خود را
نگاه میدارند جز بر همسران یا کنیزان خویش که در نزدیکی با آنان مورد ملامت
قرار نمیگیرند)، سوره بقره آیه ۲۲۳ که زنان را کشتزار مردان خطاب کرده است
- سوره مائده آیه ۳۸: وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ
أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ
حَکِیمٌ.
و مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است. - سوره نحل آیه ۷۵ و ۷۶ (ترویج برده داری
با مقایسه شخص کر و لال با بنده زرخرید): ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا
مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا
حَسَنًا فَهُوَ یُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ
لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ
وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَیَ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَی مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
اللّهُ برده زرخریدی را مثال میزند که هیچ قدرتی ندارد، و کسی را که از جانب خویش رزق نیکویش دادهایم و در نهان و آشکارا انفاق میکند آیااین دو برابرند؟ سپاس برای خداست، بلکه بیشترشان نمیدانند
و اللّهُ دو مرد را مثال میزند که یکی گنگ (کر و لال) است و بر هیچ چیز توانی ندارد و باری بر دوش مولای خود است و به هر سو که او را بفرستد هیچ فایدهای ندارد، آیا این مرد با آن کس که مردم را به عدل فرمان میدهد و خود بر راه راست میرود برابر است؟ - سوره توبه آیه ۱۲۳: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ
الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً
وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ.
ای کسانیکه ایمان آوردهاید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید. تا در شما درشتی و شدت را بیابند؛ و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است. - سوره مائده آیه ۳۳: إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ
اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ
أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ
أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ
فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
سزای کسانی که با [دوستداران] خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد میکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند این رسوایی آنان در دنیاست و درآخرت عذابی بزرگ خواهند داشت. - سوره التوبه آیه
۲۸: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا
الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ
عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن
فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان نجسند و از سال بعد نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از بینوایی میترسید، خدا اگر بخواهد به فضل خوش بینیازتان خواهد کرد. زیرا خدا دانا و حکیم است. - سوره التوبه آیه
۲۹: قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ
بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ
وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ
الْکِتَابَ حَتَّی یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.
کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند. - سوره الانفال
(غنایم جنگی) آیه ۱۲: إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلآئِکَةِ
أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ
الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ
مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ.
و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مؤمنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید. - سورهُ توبه آیه ۵: فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ
فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ
وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ
وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ
اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.
پس چون ماههای حرام به سر آمد آنگاه مشرکان را هر جا یافتید به قتل رسانید؛ و آنها را دستگیر و محاصره کنید؛ و هر سو در کمین آنها باشید. چنانچه توبه کردند و نماز به پای داشتند و زکات دادند پس از آنها دست بدارید؛ که خدا آمرزنده و مهربان است. - سوره توبه آیه ۱۲: وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ
عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ
إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ.
اگر پس از بستن پیمان، سوگند خود شکستند و در دین شما طعن زدند، با پیشوایان کفر قتال کنید که ایشان را رسم سوگند نگه داشتن نیست، باشد که از کردار خود باز ایستند. - سوره بقره آیه ۱۹۱: وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ
وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ
الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّی
یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء
الْکَافِرِینَ.
هرجا که آنها را بیابید بکشید و از آنجا که شما را راندهاند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است؛ و در مسجد الحرام با آنها مجنگید مگر آنکه با شما بجنگند؛ و چون با شما جنگیدند بکشیدشان که این است پاداش کافران.
ناسخ و منسوخ
قرآن در جواب طعنه زنان میگوید: هر آیهای
را نسخ کنیم یا آن را به [دست] فراموشی بسپاریم بهتر از آن یا مانندش
را میآوریم مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست. چون آیهای را به جای آیه دیگر بیاوریم و خدا
به آنچه به تدریج نازل میکند داناتر است میگویند جز این نیست که تو دروغبافی
[نه] بلکه بیشتر آنان نمیدانند. بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود
آورده تا کسانی را که ایمان آوردهاند استوار گرداند و برای مسلمانان هدایت و
بشارتی است
میبینیم که تئوری نسخ آیه، چگونه دانشمندان
و نویسندگان را از گرفتاریهای وابسته به تضادها و نا همگونیهای متون قرآن نجات
میدهد. با این وجود متن و روان آیههای مکی و مدنی و تفاوت آشکارشان با یکدیگر
نمیتواند مدافعان اسلام را به گونه کامل به ساحل نجات برساند. زیر آیههای مکی که
در آغاز ادعای پیامبری محمد نازل شده، همه حکایت از بردباری و شکیبایی و تحمل
اندیشهها و کردار دیگران را دارد و آیههای مدنی که در زمان فرمانروایی محمد نازل
شده، همه از کشتن و نابود کردن و گردن زدن و قطع عضو میزنند. بدین ترتیب، آیههایی
که کشتن و نابود کردن (برای مثال، آیه ۵
سوره توبه را فرمان میدهند، آیههای با مضمون بردباری
و صبر و تحمل اندیشهها و کردار دیگران را پند میدهد را نسخ میکند
اعجاز قرآن
«نظم قرآن
و کیفیت ترکیب جملههای آن معجزه نیست و سایر بندگان خدا میتوانند نظیر یا حتی
بهتر از آن بیاورند».ثبات اعجاز محتوایی قرآن از اعجاز لفظی هم مشکلتر است. چرا که مطلب
چشمگیر تازهای که دیگران نگفته باشند یا دستور اخلاقی نابی که بدیع جلوه کند در
قرآن نیامدهاست. داستانهایش اغلب از داستانهای یهودیان و ترسایان اخذ شدهاست .
حتی احکام و شرایعی که در قرآن آمدهاست همه در دینهای دیگر سابقه میدارد یا
ادامهٔ آداب و سنن عربی جاهلیاست. (جز زکات و جهاد. این دو را معلول تشکیل حکومت
از سوی محمد دانستهاند و بدون لشکر و پول کار چنان حکومتی پیش نمیرفت.) تعدادی
از این احکام و شرایع با گذشت زمان تغییر کردهاست و حتی به فراخور حالوروز محمد
حکمهای متضاد صادر شدهاست. این حکمهای متضاد برای مسائل واحد در فقه اسلامی با
عنوان ناسخ و منسوخ مطرح است. مسئلهٔ ناسخ و منسوخ از وجوهیاست که در اثبات بشری
بودن قرآن بر شمرد.
هنگاهی که یک خوانندهٔ آشنا به نوشتارهای ابراهیمی قرآن را میخواند
در مییابد که درونمایهٔ آن عموماً همان مطالب و داستانهایی است که در آن
نوشتارها آمدهاست. کتاب قرآن سرشار از اشتباهات و تناقضات تاریخی و علمی است. علاوه بر
آن الله و کتاب خدا بعضاً و یا عموماً برخی رفتارهای ناپسند همچون دروغگویی،
دزدی، نیرنگ، فریب و حیلهگری، بردهداری، تجاوز جنسی، زجر، شکنجه و تروریسم را
مجاز میشمارد.
دون تردید میتوان گفت نخستین اثری که از خواندن قرآن در ذهن
خواننده آن مینشیند آنست که محمد، اصول و موازین اسلام را از یهودیان حجاز آموختهاست.
اصول و احکامی که برگههای ابتدایی قرآن را پرکردهاست عبارتند از روز قیامت، بهشت
و دوزخ، کتاب آسمانی، وحی به وسیله فرشته، مزایای پیروی از امور مذهبی و غیره که
بگونهای کامل از نوشتارهای مقدس کلیمیها و یهودیان گرفته شدهاست.
محمد به هیچ وجه در سبکْ استاد نیست و این تعصب مسلمانان است که یک
تولید معیوب ادبی را تا حد شاهکاری بیبدیل بالا بردهاند. گر قرآن بینقص از آب در آمده بود حقاً آن را میشد
معجزه شمرد. چون تا پیش از قرآن اثر قابلی در نثر عربی تولید نشده بود و هرچه بود
به شعر بود. از این رو از دید یک ناباور بر محمد نمیتوان خرده گرفت که چرا نثری
که تولید کردهاست معیوب است چرا که کارهای آغازین هیچوقت بینقص نیست.
داستانهای قرآن که برای عبرت آورده شدهاست از نظر ادبی چنگی به دل نمیزند. شخصیتهای
پیامبرانش کپیبرداری از شخصیت محمد است و همه به سان محمد سخن میگویند و با مخالفان مشابهی طرفاند. حتی
در جایی نوح قوم خود را از پرستش خدایان باطلی نهی میکند (با ذکر نام این خدایان)
که خدایانیاند که عربهای زمان محمد میپرستیدند نه خدایان قوم نوح.
سورهٔ فاتحه امروزه در صدر قرآن جای گرفتهاست. محتوای این سوره
تماماً دعایی است و آکنده از راز و نیاز با خداست. پس از نظر منتقدان کلام خدا
نیست وانگهی کلام کسیاست که با خدا سخن میگوید (طبعاً محمد). رای نمونه در بندهایی از
سوره آمدهاست «تنها تو را پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. به راه راستمان
هدایت کن.» این سوره در شماری از نسخههای قرآن نبود.
قرآن بر اوهام و خرافات عرب جاهلی صحه گذاشتهاست.{ دونمونه در اینجا
قابل ذکر است. یکی اعتقاد به جن است. و دیگری سحر و چشمزخم.
جای شگفت نیست که عربهای قرن ششم میلادی
بهرهای کافی از اوهام داشته باشند. ولی شگفت این است که هر دو موضوع در قرآن منعکس
شده باشد. آن هم به صورت ایجابی و مانند یک امر واقع» بهویژه موضوع جن ممکن است برای
باورمندان عقلگرا هضمش دشوار باشد. در قرآن بیش از ده بار به جنیان اشاره شدهاست.
و حتی سورهای به این نام در قرآن هست. پس نمیتوان به آسانی با تأویل و توجیه قضیه
را فیصله داد. مثلاً در آیه ۲۸ سورهٔ جن گفته شدهاست که چند نفر از جنیان پس از
شنودن بندهایی از قرآن به قدری متأثر شدند که اسلام آوردند. آیا آمدن این مطالب «در کتابی که آن را کلام خدا میگویند آن هم از
طرف شخصی که بر ضد خرافات و عادات جاهلانهٔ قوم خود قیام کردهاست و در مقام اصلاح
فکر و اخلاق آنها بر آمدهاست موجب تأمل و حیرت نمیشود؟»
رسوم اعراب در قرآن
در میان قبایل اعراب و قریش رسومی وجود
داشت که محمد نیز بعداً دقیقاً همان رسوم را در اسلام اجرا نمود. اینها به این شرح است:
- عدم ازدواج با
زن پدر. خدا نیز فرمود زنانی را که پدرتان گرفته شما نگیرید.
- صدقه دادن یک
پنجم از گنجی که یافت میشود: خدا نیز فرمود که بدانید آنچه غنیمت به چنگ
آورید یک پنجم آن مال خداست.
- عبدالمطلب
خونبها را صد شتر قرار داد و مورد مشابه آن در قرآن.
- دور طواف کعبه
نزد قریش تعداد مشخصی نداشت، عبدالمطلب دستور داد هفت مرتبه دور کعبه بگردند.
خدا نیز در قرآن همین حکم را قرار داد.
- عبدالمطلب آب
چاه زمزم را وقف حاجیان کرد و اسم آنرا سقایةالحجان (آبدان حاجیان) گذاشت.
خداوند نیز در قرآن همین کار را کرد.
ابزار و آلت دست بودن
برای خواستههای محمد
این محمد است که در سلسله مراتب دینی بالاتر از همه و حتی الله قرار
میگیرد، به گونهای که الله در ساختار اسلام نقش درجه دوم پیدا میکند و در واقع
در خدمت پیامبر و نماینده خود در میآید. الله، دیگر موجودی بالاتر و والاتر از همه
نیست، که هر چیزی باید در راه خدمت به او فدا شود، بلکه الله موجود توامند و
یکتائی است که در خدمت هدفهای سیاسی پیامبر در میآید، راه را برای پیروزیهای
جنگی او هموار میکند، او را در هنگام شکستهای جنگی دلداری و تسکین میدهد.
مشکلاتِ تشکیل یک امپراطوری بزرگ را برای فرمانروائی بر افراد بشر از سر راه او بر
میدارد و موانعی را که در راه رسیدن به هدفهای سیاسی و دنیوی او وجود دارد،
برایش هموار میکند...
(الله) مشکلات محمد را با آیه هائی که به سودش نازل میکند، بر طرف میسازد.
اشتباهاتش را هموار میکند؛ لغزشهایش را مشروع جلوه میدهد و در مقایم یک خدای
ستمگر، وحشی و غیر اخلاقی سامی، تحقق غریزههای ددمنشانه پیامبرش را تشویق میکند
قرآن به مسائلی پرداختهاست که باعث حقیر شدن آن شده است. از آن جملهاست: مسائل خصوصی محمد یا آنِ زنان وی یا نزاعهای لفظی وی
با مخالفانش. آمدن چنین مطالبی در قرآن دون شأن کتابی دانسته شدهاست که بنا به
ادعا کتاب هدایت بشر در همه اعصار است.
در زیر چند مورد از این مسائل ذکر میشود:
کینهٔ محمد از ابولهب
ابولهب که عموی محمد بود از مخالفان وی در مکه هم به شمار میآمد. درگیریهای
محمد با وی و استخفافهایی که محمد از وی میدید به کینهٔ محمد از وی انجامیده
بود. این کینه به صورت سورهای (سورهٔ مسد) در قرآن بازتاب یافتهاست و در آن حتی
از طعنه به همسر ابولهب خودداری نشدهاست. این سوره که محتوایش دشنام و طعنهزدن
به ابولهب است، لذا، «از حیث موضوع قابل انتساب به پروردگار عالم نیست.... از ساحت
کبریای آفرینندهٔ جهان و قادر مطلق دور است که به یک عرب نادانی دشنام دهد و نفرین
کند و زن او را حمالةالحطب بنامد.»
پسر نداشتن محمد
محمد باوجود داشتن زنان بسیار هرگز صاحب پسری نشد که به بلوغ برسد.
همهٔ پسرانش در کودکی بمردند. اهمیتِ داشتن فرزند ذکور در جامعهٔ مردسالار عربستان
صدر اسلام بر کسی پوشیده نیست. پس از مرگ دو تن از پسران محمد، عاص بن وائل
سرکوفتی به محمد زد و ورا ابتر (دمبریده) خواند. سورهٔ کوثر پاسخیاست که محمد از
زبان خدا به وی میدهد. در بند پایانی سوره گفتهاست که هر که تو را طعن میکند خود دم بریدهاست. یکیبهدوی
قادر متعال با عربی نادان آن هم در کتاب هدایت بشر، آیا صحیح می باشد ؟
مسائل همسران محمد
بخش مدنی قرآن آکندهاست از مطالب مربوط به
نزاعهای میان محمد و همسرانش یا نزاعها، حسادتها و رقابتهای همسران محمد میان
خود وجود کشمکشهای خصوصی چیز تازه یا عجیبی
نیست. آنچه شگفت تواند بود انعکاس این مسائل در کتاب هدایت بشریاست
خدای محمد در خدمت محمد
در سیرهٔ محمد موارد بسیاری مذکور است که
ممکن است ذهن انسان را به این نتیجه
برساند که محمد از قرآن به عنوان ابزاری برای پیشبرد نظر شخصی استفاده کردهاست و
خواستههای نفسانی خود را در ظرف کلام خدا به اطرافیان تحمیل کردهاست. از همین رو
بودهاست که عایشه در مقام انتقاد از محمد گفتهاست «میبینم که پروردگارت به
انجام خواستههایت [=هواهای نفسانی] میشتابد.» این قضیه
بخصوص در زمینهٔ تمتع محمد از زنان نمود بیشتری مییابد. قرآن مشحون است از حکمهایی
که تمتعهای محمد از زنان را به انحای مختلف حلال میشمرد و همان تمتعها را بر
دیگران حرام. گفتهٔ بالا از عایشه هم در یکی از همین ماجراها (بخشیدن ام شریک
دوسیه خویشتن را به محمد) بر زبان رانده شدهاست.
در مقابل آیاتی هم هستند که از این نظر
منعهایی جدی برای او قایل میشوند:
لا یحِلُّ لَک النِّساءُ مِن بَعْدُ وَ لا
أَن تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَک حُسنهُنَّ: بعد از آنچه
برایت شمردیم، دیگر هیچ زنی برایت حلال نیست، و نیز حلال نیست که همسرانت را به
همسری دیگر مبدل کنی، هر چند که از کمال وی خوشت آید.[ سوره احزاب آیه ۵۲
نسبت دادن صفات بشری به خدا
اوصاف و تفاصیلی که از خدا در قرآن آمدهاست
گاه جنبهٔ کاملاً بشری مییابد. این خدا در قرآن خشم میکند، حیله میکند، غضب میکند،
دوستی میکند و …. این افعال و حالات عارضشدنش بر شخص ناشی از ضعف روح و نیازمندی
آدمیاست در قرآن به طرز زنندهای به چشم میخورد. پس چنین نتیجه تواند گرفت که
صفات و عکسالعملهای خداوند با روحیات محمد آمیختهاست.[
قرآن و حقوق بشر
در روایات تاریخی
کشتن نوجوانی به احتمال کفر در آینده
[موسی و خضر] رفتند تا به پسری رسیدند. [خضر] او را کشت. موسی گفت: آیا جان
پاکی را بی آنکه مرتکب قتلی شده باشد میکشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی...[خضر گفت]
اما آن پسر، پدر و مادرش مومن بودند، ترسیدیم که آن دو را به عصیان و کفر
دراندازد. خواستم تا در عوض او پروردگارشان چیزی نصیبشان سازد به پاکی بهتر از او
و به مهربانی نزدیک تر از او
مجموعه قوانین کیفری دنیای مدرن، مجازات
کودکان نابالغ را نمیپذیرند. همچنین هیچ فردی را نمیتوان به احتمال آنکه ممکن
است در آینده مرتکب جرم شود، مجازات کرد. مجازات به جرم ارتکابی تعلق میگیرد، نه
جرم ناکرده.[
در مقابل بیان میشود خضر ماموریتش در نظام
تکوین و موسی ماموریتش در نظام تشریع است و به همین دلیل این دو با هم جمع شدنی
نیستند. در نظام تشریع که همه پیامبران نماینده آن هستند، هیچ کس از جمله خود این
پیامبران مجاز به انجام اعمالی مشابه اعمال خضر -همچون کشتن یک انسان بی گناه به
احتمال انجام کار نادرست در آینده- نیست.
کشتن تمام افراد قوم پس از کشتن یک شتر
در قرآن گفته شده الله تمام قوم ثمود را پس
از آنکه یکی از آنان شتر حضرت صالح را میکشد، نابود کردهاست:
ما آن ماده شتر را برای آزمایششان میفرستیم.
پس مراقبشان باش و صبر کن و به آنها بگوی که آب میانشان تقسیم شده. نوبت هر که
باشد او به سر آب میرود. یارشان را ندا داد و او شمشیر بر گرفت و آن را پی کرد.
عذاب و بیمدادنهای من چگونه بود؟ ما برای آنها یک آواز سهمناک فرستادیم. پس همانند
علفهای خشک آغل گوسفند شدند. سوره قمر، آیات ۳۱- ۲۷
در جایی دیگر از قرآن این داستان تکرار شدهاست:
حال آنکه پیامبر خدا به آنان [قوم ثمود] گفته
بود این شتر خداوند است، او و بهره آبش را رعایت کنید، سپس او را دروغزن شمردند و
آن [شتر] را پی کردند، آنگاه پروردگارشان آنان را به گناهشان، به یکسان نابود
ساخت و از عاقبت کارش نترسید . سوره شمس،
آیات ۱۵- ۱۱
این مجازات به هیچوجه با جرم ارتکابی تناسب
ندارد. حتی مدافعان حقوق حیوانها، کسی را به دلیل کشتن یک شتر نمیکشند، چه رسد
به نابودی کل مردمی که این فرد از آنها بودهاست.
خشونت در قرآن
از لحاظ تاریخی، در زمان محمد، درجهٔ خشونتِ
آیاتی که محمد بیان میکرد با گسترش اسلام افزایش مییافت. اولین آیاتی که
مسلمانان را به خشونتی نسبی دعوت میکرد هنگامی بود که در زمان دومین پیمان عقبه بیان شد. در این آیات (سوره حج آیات ۴۱-۳۹) برای اولین بار حق حمل سلاح و دفاع به مسلمانان داده شد.
اما حکم بعدی با قاطعیت بیشتری ابلاغ شد. در سال دوم هجری حکم دوم در مدینه در حالی
صادر شد که به مسلمانان هشدار داده شده بود که اندازه را نگه دارند و در اقدام به
جنگ پیشی نجویند: «با کسانی که با شما جنگ میکنند، در راه خدا بجنگید و تعدی
مکنید زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.» بقره ۱۹۰ بتدریج که برتری مسلمانان بر دیگران آشکارتر
شد آن لحن نسبتاً ملایم آیههای قبلی جای خود را به احکام سختتر و خشمگینتر داد
و دیری نپایید که به حالت کاملاً خشن و آشتیناپذیر درآمد: «دوست دارند همچنان که
خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید، تا برابر گردید پس با هیچ یک از آنان
دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر سر باز زدند در هر جا که
آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچ یک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید. نساء ۸۹
· پس در راه خدا کارزار کن، تو عهدهدار کسی جز خود نیستی و مؤمنان را
نیز [به کارزار جنگ] تشویق کن، چه بسا خداوند بلای کافران را [از شما] بگرداند و عذاب الهی سختتر و خداوند سختگیرتر است»[آ· نسا، ۸۴
· «و خداوند
کافران را در عین غیظ و غضبشان بازگرداند، که هیچ کامی نیافتند، و خداوند در
کارزار مؤمنان را حمایت و کفایت کرد، و خداوند توانای پیروزمند است. و آن عده از
اهل کتاب را که از آنان پشتیبانی کردند، از برج و باروهاشان فرود آورد و در دلشان
هراس افکند، چندانکه گروهی از ایشان را کشتید و گروهی را به اسارت گرفتید. و
زمینها و خانههایشان را در اختیار شما گذاشت و (همچنین) زمینی را که هرگز در آن
گام ننهاده بودید و خداوند بر هر چیزی قادر است.» احزاب، ۲۵-۲۷
ین موارد و چندین مورد دیگر نشان میدهد که الله در قرآن بطور واضحی
خشونت میورزد. الله قدرمتندترین است و جلوی قدرت ناباوران را میگیرد. الله زمینها،
خانهها و دیگر وسایل دارای ارزش ناباوران را میگیرد و آنها را به وفاداران خود
میدهد. در قرآن تقریباً در هر سوره از خشم و غضب الله یاد میشود. در برابر این
غضب مسلمانان تشویق میشوند بسیاری کارها را انجام دهند؛ منجمله به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند بقره، ۴-۷ یا دشمنان را به قتل برسانند انفال ۶۷ خشونت الله یا تهدیدات الله به خشونت، اغلب منشا خشونتهایی میشود که
توسط مسلمانان به واسطه خشنودی اراده الله انجام میشود.
در اکثر سورههای قرآن از جنگ با دشمنان الله یاد شدهاست، در بسیاری
از سورهها خشم الله و به تبع آن ترس از خشم الله نیز ذکر شدهاست.
به خطر انداختن جان به خاطر الله، در قرآن شدیداً تمجید شدهاست و
برای آن پاداشهای فراوانی در آخرت وعده داده شدهاست. الله زندگی در دنیا را معمولاً بیارزش قلمداد میکند:«و
زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزگاران را سرای آخرت بهتر است آیا به
عقل نمییابید؟»انعام ۳۲ای کسانی
که ایمان آوردهاید، چیست که چون به شما گویند که برای جنگ در راه خدا بسیج شوید،
گویی به زمین میچسبید؟ آیا به جای زندگی اخروی به زندگی دنیا راضی شدهاید؟ متاع
این دنیا در برابر متاع آن دنیا جز اندکی هیچ نیست»توبه ۳۸و از طرفی برای کشتهشدگان در راستای امور خواستهشده ارزش زیادی قائل
شدهاست. در این بهشت ذکر شده، وصف
شدهاست که اعراب خواهندتوانست در باغها و چشمهسارهایی، انواع طعام (غذاها) و
میوهها را بخورند و با دختران باکره مرتب سکس داشته باشندالدخان ۵۵-۵۱
موارد
ابراز خشونت در قرآن را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
مجازاتهای
تاریخی در گذشته
محمد در قرآن مهمترین شخص و آخرین نفر از میان چندین پیامبر فرستاده
شده معرفی میشود. الله عنوان میکند که چندین ملل مختلف پیش از محمد را نابود
کردهاست به این دلیل که از دستورها و هشدارهای او اطاعت نکردهبودند
خشونت
علیه دیگر ادیان و «دشمنان
گرچه آیاتی در قرآن یافت میشود که تحمل دیگر ادیان را توصیه میکند و
مثلاً از عدم اجبار در دین سخن میگویند اما این گونه آیات کاملاً در برابر آیاتی
در قرآن که خشونت علیه دیگر ادیان را ترویج میکنند ناچیز به شمار میآیند] آیاتی که
تماماً با روحیه جنگی و تئوری جنگ منطبق است: «هر جا که آنها را یافتید
بکشیدشان و از آنجا که شما را راندهاند، برانیدشان، که فتنه از قتل بدتر است و در
مسجدالحرام با آنها مجنگید، مگر آنکه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند
بکشیدشان، که این است پاداش کافران.» به
عقیده منتقدان، مشکل قرآن نه تنها تناقض آیات در جنگ و صلح است بلکه فراوانی بیش
از حد آیاتی است که به خشونت با هدف رضای خدا، جنگجویی و سازشناپذیری جنبهٔ
قانونی دادهاست. خشونت در راه الله
در قرآن هم عادلانه فرض شدهاست و هم توسط الله یا محمد بر مسلمانان تکلیف شدهاست:
«جنگ بر شما مقرر شد، در حالی که آن را ناخوش دارید، شاید چیزی را ناخوش بدارید و
در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد خدا میداند
و شما نمیدانید.» ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ ۖ قُلْ مَا
أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَىٰ
وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ
اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾در قرآن همواره جبهه جنگ بین
دو طرف بصورت خوبی (ما) و شر (دیگران) تقسیمبندی
میشود: «آنان که ایمان آوردهاند، در راه خدا میجنگند، و آنان که کافر شده، اند
در راه شیطان. پس با هواداران شیطان قتال کنید که مکر شیطان ناچیز است ﴿الَّذِينَ
آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ
فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّ كَيْدَ
الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾ در قرآن مسیحیان، یهودیان و «مشرکان» با برخوردهای سختی منجمله خشونتهای عادلانهفرضشده مواجه
میشوند: «و چون ماههای حرام به پایان رسید، هر جا که مشرکان را یافتید بکشید و،
بگیرید و به حبس افکنید و در همه جا به کمینشان نشینید اما اگر توبه کردند و نماز
خواندند و زکات دادند، از آنها دست بردارید، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است. فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا
لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا
الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ در قرآن جنگیدن از جانب الله پاداش به
همراه دارد و خودداری از جنگکردن تنبیهات شدیدی را در پی خواهد داشت.
داستانهای
تاریخی غیر عادی قرآن
عدم تطابق داستانهای تاریخی قرآن (زنده ماندن ابراهیم در آتش، داستان
قوم لوط، داستان قوم ثمود، داستان زاده شدن عیسای فاقد پدر و سخن گفتن او به محض
تولد و...) با یافتههای فعلی علوم تجربی، از موارد تعارض علم و قرآن است.
تبدیل
انسان به حیوان
در سوره مائده مومنان از دوستی با کفار و اهل کتابی که دین را استهزا
میکنند، نهی شدهاند:
[اینان] کسانی هستند که خداوند لعنتشان کرده و
بر آنان خشم گرفته و طاغوت را پرستیدهاند و [خداوند] آنان را بوزینه و خوک
گرداندهاست، اینان بدمنصبتر و از راه راست [از همه] گمگشته ترند.[
همچنین در سوره نساء آمدهاست:
اگر ایمان نیاورید، ممکن است به کیفر پیشینیان مبتلا شده، به صورت
بوزینه درآیید.
در افسانهها به تغییر شکل و دگردیسی افراد و
اجسام از شکل اولیه به شکلی زشتتر مَسخ گفته میشود.در برخی داستانها آن
را یکی از انواع تناسخ به شمار
آورده اند.
به تصریح قرآن در امتهای پیشین مسخ صورت پذیرفته است و گروهی از گناهکاران به صورت
میمون و خوک درآمده اند.در این باره رجوع کنید به بقره۶۵، مائده۶۰، اعراف۱۶۶.
علم
پزشکی در قرآن
محل
بارآمدن منی مرد
سورهٔ طارق آیههای ۵ تا ۷ میگویند:[
پس انسان بنگرد که از چه آفریده شدهاست؛ از آبی جهیده آفریده شدهاست؛
که از میانهٔ پشت [ستون فقرات] و سینهها [استخوانهای سینه] بیرون آید.
این آیهها محل بارآمدن منی مرد را قفسهٔ
سینهٔ مرد معرفی میکنند. درحالیکه
انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسهٔ سینه، بلکه خیلی
پایینتر در جایی در لگن خاصره میداند.
قرآن و
پیشگویی
پیشبینی
ایمان آوردن اهل کتاب
سورهٔ ۲۸ آیهٔ ۵۲ میگوید:
الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ
کسانی که قبل از این، کتاب به ایشان دادهایم، آنان به این ایمان میآورند.
این آیه پیشبینی میکند که اهل کتاب، یعنی یهودیها و مسیحیها به این
دلیل که کتاب دینی مشابهی دارند، الهی بودن قرآن را خواهند پذیرفت و به دین اسلام
گردن خواهند نهاد. برخلاف این آیه و پیشبینی، یهودیان مورد نظر در شبه جزیرهٔ
عربستان آن روز، قرآن را نپذیرفتند و حتی جان و مال خود را در راه ترک نکردن دین
یهودی و نصاری و پذیرش اسلام از دست دادند
محمد
س از مرگ عبدالمطلب سرپرستی محمد به عمویش
ابوطالب سپرده شد. ابوطالب محمد ۱۲ ساله را با خود طی
سفرهایی تجاری از مکه به حبشه، مصر، یمن، سوریه و ایران میبرد. این سفرها زمینهای
بود برای آنکه محمد با پیروان یهودی و مسیحی این کشورها برخورد کند و اصول مذهبی
آنها را بیاموزد و یاد بگیرد چطور با آنها تعامل کند. وی در این سفرها از هر فرصتی برای آموختن مذاهب مختلف نزد خاخامها،
صوفیان و کشیشان مسیحی استفاده میکرد. این عاملی بود که بعدها محمد در سخنان خود
به راحتی از گفتههای آنها استناد کند. آشنایی با رسوم و
آداب یهودیان و مسیحیان و مقایسه آن با مراسم بتپرستی در عربستان اثری در ذهن
محمد ایجاد کرد که احتمالاً اولین انگیزه محمد برای ادعای پیامبری بودهاست. به عقیده منتقدان از مهمترین کسانی که اثری ژرف بر ذهن محمد داشت شخصی
بود بهنام بحیرا. بحیرا که کشیشی مسیحی و مخالف سرسخت بتپرستی بود گفتگوهای مداومی در باب
مذهب با محمد انجام میداد و از این رو یکی از اشخاص تأثیرگذار بر طرز فکر محمد
بشمار میآمد.
قایسه وضعیت یهودیان و مسیحیان شهرنشین
مرفه با بتپرستان فقیر عرب که معمولاً به پیشههای سطح پایین مشغول بودند و
بواسطه اجتماعات طوایفی مدام در حال جنگ با یکدیگر بودند نیز به محمد چنین القا مینمود
که بتپرستی مذهبی که در خور اعراب باشد نیست. از دیگر سو تبلیغات مداوم یهودیان
در مکه باعث شده بود که بتپرستی گیرایی خود را نزد اعراب تا حدودی از دست بدهند و
آنها به پرستش بتهای خود شور چندانی نداشته باشند. پس از
ازدواج با خدیجه نیز افرادی بودند که در شکلگیری طرز فکر محمد نقش داشتند. از جمله
این افراد ورقة بن نوفل عموزادهٔ خدیجه بود که مذهب حنفی میداشت و یکتاپرست بود. تشویقها و اعمال پشتوانهای ورقة بن نوفل و
خدیجه در شکلگیری ادعای پیامبری محمد در چهل سالگی بسیار مؤثر بودهاست.
دست زدن به سرقت و راهزنی از کاروانهای
تجاری به دستور یا رهبری اوست.
محمد
پس از هجرت به مدینه در فقر و تنگدستی بسر میبُرد. از این رو وی برای امرار معاش
خود و خانوادهاش به غارت کاروانهای تجارتی که در مسیر سوریه از مدینه عبور میکردند
رو آورد. در واقع نخستین کسانی که به اسلام گرویدند به پیشهٔ راهزنی گرویدند. نخستین کوشش مسلمانان برای راهزنی به سال دوم
هجری باز میگردد. محمد به حدود ۸۰ اسبسوار دستور میدهد به کاروان تجاری قریش حمله کنند و آن را غارت
کنند. این یورش با ناکامی مواجه شد. دومین حمله چند ماه بعد در سال ۶۲۳ میلادی مجدداً به یکی
از کاروانهای سوریه در حوالی دریای سرخ به رهبری حمزه عموی محمد انجام شد.
مسلمانان در این یورش نیز از ابوجهل که این کاروان را محافظت میکرد شکست خوردند و
به مدینه بازگشتند. محمد علاوه بر اینها هفت راهزنی ناموفق دیگر نیز انجام داد. در
چهار مورد از اینها خود وی مشارکت داشت و بقیه توسط افراد مورد اعتماد وی رهبری میشد.
اولین غارت موفق محمد در ژانویه ۶۲۴ رخ داد.
این حمله در ماه رجب انجام شد. اعراب بنا به یک سنت تاریخی چهار ماه محرم، ذیحجه،
ذیقعده و رجب را ماههای حرام میدانستند و در این ماهها از هرگونه نبرد و کشمکشی
دست میکشیدند و حتی به دشمنان خود نیز مهرورزی مینمودند.
محمد در این نبرد به روش غیرشرافتمندانهای
دست زد که تا آن زمان در بین اعراب سابقه نداشت. محمد ماه رجب را برای این حمله
انتخاب کرد چون میدانست قریشیها بنا بر این رسم دیرین تاریخی و بمناسبت تقدس این
ماهها گمان نمیکردند مورد حمله و تجاوز قرار بگیرند و از این رو برخلاف موارد
قبلی پیشبینیهای لازم را نکرده بودند. در حمله گروه اسلام به رهبری عبدالله
بن جحش الاسدی یکی از مراقبان کاروان را کشتند و دو نفر را به اسارت گرفتند.
دوتن از یاران محمد نیز از این یورش سر باز زده بودند که بعداً از غنایم محروم
شدند. این یورش به رویداد نخله معروف است. در این
رویداد مسلمانان برای اولین بار در ماه حرام دست به خونریزی بردند و همچنین اسیر
گرفتند. وقتی این خبر به قریشیها رسید اعراب از این کار محمد برآشفتند. محمد نیز
که متوجه شد مرتکب جنایتی بسیار زشت شده به وحشت افتاد و وانمود کرد به عبدالله
چنین دستوری ندادهاست
محمد آیه ۲۱۷ سوره بقره را در این خصوص اعلام کرد:
از تو درباره ماهی که کارزار در آن حرام است
میپرسند بگو کارزار در آن گناهی بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و
بازداشتن از مسجدالحرام و بیرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهی] بزرگتر و
فتنه از کشتار بزرگتر است و آنان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از
دینتان برگردانند و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند آنان
کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه میشود و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند
بود.
اما محمد هنگام تقسیم غنایم، سهم خود را از
اموال غارت شده چنین بیان کرد:
از تو دربارهٔ [تقسیم] انفال میپرسند، بگو
[حکم تقسیم] انفال مختص به خدا و رسول [او] است، پس از خداوند پروا کنید و بین
خودتان آشتی کنید، و اگر به راستی مؤمن هستید از خداوند و پیامبر او اطاعت کنید. اگر به خداوند و آنچه بر بنده خود در یومالفرقان، روز برخورد دو گروه،
نازل کردهایم ایمان دارید، بدانید که از هر غنیمتی که به دست آورید یک پنجم آن
خاص خداوند و پیامبر و خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است
رویداد راهزنی نخله و پس از آن «اختراع» آیه ۲۱۷ سوره بقره و رفتار محمد را میتوان بزرگترین
دلیل «شیادی» محمد به حساب آورد.
اما مدافعان معتقدند که تاریخ وقوع این حوادث
با تاریخ نزول آیات قرآن که به صورت
پیاپی ذکر شده، هماهنگی ندارد.
محمد با دشمنانش که حاضر به تسلیم نبودند هیچ
نرمش و اعتدالی نشان نمیداد
مثال:
شادی کردن بر روی اجساد کشتگان قریش در جنگ
بدر، اعدام اسیران قریشی در جنگ بدر به دلیل مشکوک بودن و یا دشمنی سیاسی، شکنجه
کردن کنانة بن ربیعه و برادر زادهاش بعد از پیروزی خیبر برای اینکه محل اخفای
جواهرات قبیلهشان را افشا کنند و بعد هم به جرم اقرار نکردن دستور گردن زدنشان را
داد و سپس دستور داد که همسر رهبر یهودیان را به خیمهای ببرند. دارایی ۲ طایفه یهودی را ضبط کرد و آنها را از مدینه اخراج کرد.
طایفه سوم یهودیها را که نیز همسایهٔ طوایف یاد شده بودند، دستور داد مردانشان را
که چند صد نفر میشدند بکشند و زنان و کودکانشان را در بازار به فروش بگذارند
حس انقام جویی محمد
برخی از قبایل عکل به مدینه آمدند و اسلام
آوردند ولی هوای مدینه بهشان نساخت و تصمیم به خروج از مدینه را گرفتند محمد به
آنها دستور داد به محل اسکان شترهای صدقهای بروند و برای بهبود، به عنوان دارو،
از شیر و ادرار شترها بنوشند. آنها این کار را کردند و بهبودی حاصل شد؛ ولی پس از
آن از اسلام برگشتند، چوپان شترها را کشتند و شترها را دزدیدند و با خود بردند. محمد گروهی از پیروانش را به دنبالشان فرستاد و در نتیجه آنها دستگیر و به
مدینه آورده شدند محمد دستور داد دست و پایشان را قطع و چشمانشان را با آهن داغ
شده، داغ کنند. در نتیجهٔ قطع دست و پا، خون از آنها جاری شد ولی چون محمد برای
بند آوردن خونریزی اقدامی نکرد، آن قدر از آنها خون رفت تا جان دادند.
اصالت وحی
پشیمانی و خذف از قرآن به اختیار انسان . آیا
وحی چنین است ؟
محمد روزی در نزدیکی کعبه سورهٔ نجم را برای جمعی
از قریش میخواند. در این سوره (آیههای ۱۹
و ۲۰) اشارهای به سه بت معروف اعراب جاهلیت (لات،
عزی و منات) هست. طبق داستان غرانیق محمد دو آیهٔ دیگر در ادامهٔ این دو آیه
خواندهاست که بعدها به عنوان اینکه این آیهها را شیطان بر زبان محمد جاری ساختهاست
و محمد از ابراز آن پشیمان شدهاست از متن قرآن حذف شدهاست. متن دو آیهٔ ادعا شده
چنین است:
«(به عربی: تلك غرانيق العلي. فسوف شفاعتهن لترجي)» معنی آن به فارسی چنین است: «ایشان مرغان بلندپروازند که
بر شفاعتشان امید میرود».
خدای توانا
وَﻟﻮ ﺷﺎءَاﷲ ﻣﺎ اَﺷﺮﮐﻮا (اﮔﺮ ﺧﺪا ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ
ﻣﺸﺮک ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻧﺪ)
ﭘﺲ ﺧﺪا مسلمانان ﺧﻮاﺳﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺸﺮک ﺷﻮﻧﺪ.
ﺑﻨﺪﻩ ﺿﻌﻴﻒ ﺑﺎ ﺧﻮاﺳﺖ ﺧﺪای ﺗﻮاﻧﺎ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﮐﺮد؟ ﭘﺲ ﻣﺤﻤﺪ هم ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ را از
ﺷﺮک ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﻨﺼﺮف ﮐﻨﺪ ﺑﺮای ﺁﻧ ﮑﻪ ﺷﺮک آنها ﻣﻌﻠﻮل ارادﻩ ﺧﺪاوﻧﺪ اﺳﺖ، ﭘﺲ ﺁﻧﻬﺎ
ﻣﻌﻠﻮل ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻨﺎ ﺑﺮ اﻳﻦ ﭼﺮا آنها را ﺑﻪ ﻋﺬاب ﺁﺧﺮت ﺑﻴﻢ ﻣﯽدهند؟
رسم پیمان در اسلام
به جملهای از سیره ابن هشام اشاره میکنمکه
در آن محمد به مردم مدینه که برای پیمان بستن نزد او آمده بودند چنین میگوید:
بل الدم الدم، الهدم الهدم. أنا منکم و أنتم
منی. أحارب من حاربتم و أسالم من سالمتم
این جمله را چنین ترجمه میکنند:
ﺧﻮن، ﺧﻮن، وﻳﺮاﻧﯽ، وﻳﺮاﻧﯽ. ﻣﻦ از ﺷﻤﺎﻳﻢ، ﺷﻤﺎ از ﻣﻨﻴﺪ. ﺑﺎ هر ﮐﺲ ﺟﻨﮓ ﮐﻨﻴﺪ، ﻣﯽ ﺟﻨﮕﻢ و ﺑﺎ هر ﮐﺲ ﺳﺎزش
ﮐﻨﻴﺪ، ﺳﺎزش ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
((ﺁﻳﺎ ﺗﮑﺮار ﮐﻠﻤﻪهای «ﺧﻮن» و «اﻧﻬﺪام» ﺟﻤﻠﻪ
ﻣﻌﺮوف «ژان پل مارا (به فرانسوی: Jean-Paul Marat) » اﻧﻘﻼﺑﯽ ﻣﻌﺮوف ﻓﺮاﻧﺴﻪ را ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻤﯽ ﺁورد ﮐﻪ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖ: «ﻣﻦ ﺧﻮن ﻣﯽ
ﺧﻮاهم»؟)) و از آنجا نتیجه میگیرد که این جملات نشان دهنده خواستههای درونی و
آرزوهای خفته محمد است که در روح او نهفتهاست. از ای نظر این جمله آشکار کننده
ﺧﻮدِ ﻧﻬﻔﺘﻪ محمد است:
«و از اﻳﻦ رو ﺧﻮدِ ﻧﻬﻔﺘﻪاش ﻣﯽﻧﻤﺎﻳﺪ و ﻣﺤﻤﺪی ﮐﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﺰﻳﺮة اﻟﻌﺮب را ﺑﻪ
اﻃﺎﻋﺖ در ﺁورد، از ﮔﺮﻳﺒﺎن ﻣﺤﻤﺪی ﮐﻪ ﺳﻴﺰدﻩ ﺳﺎل ﻣﻮﻋﻈﻪ ﮐﺮدﻩ و ﺳﻮدی ﺑﻪ ﺑﺎر ﻧﻴﺎوردﻩ
اﺳﺖ، ﺳﺮ ﺑﻴﺮون ﻣﯽ ﮐﺸﺪ.»
پیدایش شیعه
ظرات
کسروی در مورد مذهب شیعه
برخی از نظرات او، به صورت خلاصه به
شرح زیر است:
- وی
پیدایش مذهب شیعه را از زمان بنیامیه میداند
- وی
نخستین آلودگی مذهب شیعه را در بجا دانستن خلافت علی بر
ابوبکر و
عمر و
عثمان میداند.
به عقیده وی جعفر امام
ششم شیعیان اولین
کسی بود که لفظ امام را
ساخت، و برای گرفتن «خمس» و «مال امام» گفت که باید خلیفه از طرف خدا باشد و از ترس
نام خلیفه را به امام تغییر داد.
- وی
گفته امامان
شیعه را در مورد اینکه «معتی قرآن را
جز ما نداند و هر کس نداند باید از ما بپرسد» و «هر کس امام زمان خود را
نشناسد بی دین از دنیا رفتهاست» را جز «لاف
زدن» و «گزافه گفتن» نشمردهاست. و گویندهاش را بیدین و خداناشناس میداند.
- به
اعتقاد وی «در شیعیگری دلیل خواستن و چیزی را به داوری خرد سپردن از نخست
نبوده و کنون هم نخواهد بود».
- وی در
مورد عثمان
بن سعید و رابطه وی با امام زمان اینچنین
میگوید: «آن امام مرا میانه خود و مردم میانجی گردانده. شما هر سخنی میدارید
به من بگوئید و هر پولی میدهید به من بدهید.»
وی خردههائی به شیعیگری میگیرد و
آنها را در چند بند خلاصه میکند، از جمله:
- «بنیاد شیعیگری بر آنست که خلیفه
بایستی از سوی خدا برگزیده شود نه از سوی مردم . ما میپرسیم: دلیل این سخن
چه بوده؟ کتاب اسلام قرآن میبود، آیا در کجای قرآن چنین گفتهای هست؟ چگونه
تواند بود که چنین چیزی باشد و در قرآن یادی از آن نباشد؟»
- «چه شد که دلبستگی شیعیان قزوین
به اسلام و دستورهای پیغمبر
اسلام بیشتر از دلبستگی یاران پیغمبر
گردید؟ آن مردانی که در راه پیغمبر و دین او از جان گذشته و آنهمه گزندها
دیده بودند، چشد که به اندازه ملایان شکم پرست ایران به دستورهای پیغمبر ارج
نمیگزاردند؟!»
انتخاب اجباری دین
در طی نیمه اول قرن هجری/ نیمه هفتم قرن
میلادی، مسلمانان موافق بودند که جریمه ارتداد در اسلام، مرگ است. به نقل از
پسرعموی محمد (عبدالله بن عباس؛ مرگ ۶۸ ه. ق/۶۸۷-۸ م)، محمد گفت: «کسی که دینش را عوض کرد، بکشیدش» (مَن بَدَلَ دینَهُ
فَقتُلهُ) یا «گردنش را بزنید» (فَضرِبو عُنقَهُ). در حدیث دیگری، پیامبر ارتداد
را یکی از سه شرط کشتن جایزی میداند که مسلمانی میتواند، مسلمانی را بکشد. به استناد حدیث دیگری از ابنعباس و عایشه، «کسی که دینش را ترک کرد و از جماعت جدا شد» را اجازه دارند تا خونش را
بریزند؛ ولی هیچ نوع توافقی از اول با نوع اعدام صورت نگرفتهاست. از این رو عکرمه
(درگذشت ۱۰۶ ه. ق/۷۲۴ م) و انس بن
مالک
(درگذشت ۹۱ ه. ق/ ۷۱۰ م) علی را برای سوزانیدن
مرتدان سرزنش میکردهاند برطبق حدیثی بر پایهٔ
گفتهٔ ابنعباس در نقد علی خلیفه چهارم (حکمرانی
۳۵ تا ۴۰ ه. ق/۶۵۶ تا ۶۶۱ م) کسی که کافران یا
مرتدان (زنادیق جمع زندیق) را میسوزانیدهاست، تاکید کردهاست: «کسی که دینش را ترک کند، او را
بکشید ولی با مجازات خدا- یعنی آتش (زدن)- کسی را مجازات نکنید. بر طبق حدیثی از عایشه، مرتدین باید کشته شوند، به صلیب کشیده شوند یا تبعید گردند تهمت اشتباهی ارتداد همچنین قابل مجازات است. بعلاوه، در تعدادی از
گزارشهای تاریخی، مجازات اعدام برای ارتداد اصحاب پیامبر ذکر شده است
قفهای امامیه علاوه بر قتل، عقوبتهای زیر را
برای مردی که مرتد فطری است در نظر گرفتهاند: جدایی از همسر و تقسیم اموال بین
ورثه.
چند همسری
چندهمسری یا چندکامی
وضعیتی است که در آن زن
یا مرد
بیش از یک همسر دارند. چندهمسری شامل
دو نوع چندزنی و چندشوهری میشود.
چندزنی حالتی
است که در آن مرد در یک زمان با چند زن ازدواج کند.
چندشوهری حالتی
است که زن به طور همزمان دو شوهر یا بیشتر داشته باشد.
چندهمسری در مسیحیت
ممنوع است؛ در حالی که در هندوگرایی، یهودیت
و اسلام، چندزنی با شرایط خاص جایز شمرده میشود.
ملک یمین (به عربی: مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ) به کنیز یا برده زن گفته می شد. در
اصطلاح قرآن کریم ملک یمین به معنای آنچه مالک آنید یا کنیزی که از آن شماست یا برده زن است.
آیه «ملک یمین» به آیه ۳ سوره نساء و آیه ۶ سوره مؤمنون و آیه ۳۰ سوره معارج اطلاق می شود.
آیه «ملک یمین» به آیه ۳ سوره نساء و آیه ۶ سوره مؤمنون و آیه ۳۰ سوره معارج اطلاق می شود.
ازدواج با
کنیز در اسلام
ازدواج با بردگان زن از دو طریق ممکن
است:
1. ازدواج کردن مثل زنان غیر برده.
و در صورتی که این کنیز شوهری نداشته
باشد با خریدن آن، صاحب و مالک آن کنیز بدون عقد نکاح می تواند او را به عنوان
همسر خود انتخاب نماید و اگر این کنیز از مالک خود صاحب فرزندی شد، سبب و زمینه
آزادی او فراهم شده است و دیگر صاحب و مالک حق ندارد این کنیز را بفروشد باید از
این کنیز نگهداری کند تا بعد از مرگ صاحب خود به عنوان ارث به فرزند خود منتقل شده
و آزاد گردد
جنگ
برخی آیههای قرآن اجازه حمله نظامی علیه ناباوران هم در زمان زندگی محمد و هم بعد از آن را میدهد.[۶] قرآن میگوید «ای کسانی که ایمان آوردهاید با کافرانی که به شما نزدیکترند
پیکار کنید از سوی دیگر، برخی محققان دیگر استدلال میکنند
که این آیات قرآن نباید خارج از متن و زمینه آن تفسیر شوند. از نظر این
عده، آیات قرآن خشونت را ممنوع اعلام کرده، و فقط در دفاع از خود اجازه جنگ میدهند.
محمد برای جهان فقط شرارت و اعمال غيرانسانی به ارمغان آورده و از جمله
دستور داده که دين را با زبان شمشير گسترش دهيد.
موارد نقد
انتقاد از شیعه موضوع های زیر خلاصه می گردد:
ازدواج موقت
نوعی از ازدواج در مذهب شیعه است که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و
محدودی با مهریهای معلوم، بین زن و مرد بسته میشود و با پایان آن رابطهٔ زوجیت
خودبهخود منقضی میشود. این نوع از ازدواج خاص مذهب شیعه است و
فقهای امامیه آن را بر اساس آیه ۲۴ سوره
نساء صحیح میدانند که در آن آمده است: «مهر و کابین آن زنان را که از آنان بهرهمند
شدهاید به عنوان واجب بپردازید.این در حالی است که هدف از ازدواج، تشکیل خانواده است.
ا نتقادات بر صیغه بر پایه مواردی چون ایجاد
تبعیضهای اجتماعی و حقوقی علیه زنان، «کلاه شرعی» بودن برای روسپیگری، رواج بیماریهای آمیزشی مانند ایدز، نقض حقوق
کودک حاصل از صیغه، ازهمپاشیدن خانوادهها است.
- از نظر فرهنگی،
در جامعه ایران بسیاری «صیغه» را نوعی «کلاه شرعی» برای روسپیگری میدانند روسپیگری در ایران جُرم بوده و مجازات شلاق دارد اما خواندن یک متن صیغه از جانب عاقد،
آن را شرعی میکند
- منتقدان معتقدند
که صیغه موجب ایجاد تبعیضهای اجتماعی و حقوقی علیه زنان میشود. زیرا در
قوانین «صیغه» منافع مرد بر منافع زن برتری دارد و میافزاید: «در این جا فقط
لذت جنسی مرد در نظر گرفته شدهاست نه زن همچنین ازدواج موقت موجب نقض حقوق
زنان میشود زیرا در ازدواج موقت، زنان از مردان ارث نمیبرند و مرد ملزم به
پرداخت نفقه نیست ازدواج موقت چه نفعی برای زنان دارد و شان اجتماعی زنان در
این پدیده چقدر مورد توجه جامعه قرار میگیرد.
- اغلب مردان متاهل برای صیغه اقدام
میکنند که این امر موجب فروپاشی خانوادهها میشود.
- یکی دیگر از
مشکلات مربوط به کودک این است که از آنجا که ثبت صیغه الزامی نیست، زنانی که
باردار میشوند، نمیتوانند ثابت کنند بچه از شوهر موقت است. چنانکه طبق
اعلام نماینده قوه قضائیه، تعداد زیادی پرونده در دادگاهها وجود
دارد که بعد از بارداری زن، مرد خود را پنهان کردهاست و یا بچه را انکار میکند.
- از آنجایی که در
ازدواج موقت، فرد محدود به یک شریک جنسی نشده و میتواند از این طریق، چند
شریک جنسی داشته باشد، احتمال شیوع بیماریهای
مقاربتی افزایش مییابد. در شرایط فعلی و با دانش
ناکافی مردم جامعه در خصوص بیماریهای مقاربتی، ترویج ازدواج موقت کار غلطی
به نظر میرسد.»
- رواج صیغه موجب
خلل وارد شدن به ازدواج دائم و شرعی کردن مشکل «روابط دختر و پسر در جامعه
اسلامی» میشود
گریه بر مظلومیت امام
حسین
مصون بودن امامان از خطا
امامهای کودک
وحیهای الهی فاطمه
مخمس
خمس از مالیاتهایی است که مربوط به حکومت
اسلامی است، یعنی مخارج دستگاه حکومت اسلامی و گردانندگان این دستگاه از آن تأمین
میشود. هر منفعت حلالی که کسب شود، به آنخمس تعلق میگیرد.
توسل نه شفاعت
ساخت ضریح وگنبد زرین
مهر گذاشتن
در روایات، سجده بر تربت حضرت سید الشهدا
(ع) تمجید و تشویق شده است لذا این تربت را به صورت مهر و قابل حمل در آوردند .
امام صادق(ع) فرمود: «السجود على طین قبر الحسین (ع) ینوّر إلى الارضین السبعه و من کانت معه سبحه من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبّحاً و ان لم یسبح بها؛ (1) سجده بر خاک قبر امام حسین، زمین را تا هفت طبقه نورانى میکند. هر کس تسبیحى از گِل قبر حسین همراه داشته باشد، همواره تسبیح گو محسوب میشود، گر چه مشغول به ذکر نباشد».
معاویه بن عمار میگوید : همیشه همراه امام صادق مقدارى از خاک کربلا بود. هنگامى که میخواست نماز بخواند، بر آن ها سجده میکرد و میفرمود: سجده بر تربت امام حسین از هفت آسمان بالا میرود.
امام صادق(ع) فرمود: «السجود على طین قبر الحسین (ع) ینوّر إلى الارضین السبعه و من کانت معه سبحه من طین قبر الحسین (ع) کتب مسبّحاً و ان لم یسبح بها؛ (1) سجده بر خاک قبر امام حسین، زمین را تا هفت طبقه نورانى میکند. هر کس تسبیحى از گِل قبر حسین همراه داشته باشد، همواره تسبیح گو محسوب میشود، گر چه مشغول به ذکر نباشد».
معاویه بن عمار میگوید : همیشه همراه امام صادق مقدارى از خاک کربلا بود. هنگامى که میخواست نماز بخواند، بر آن ها سجده میکرد و میفرمود: سجده بر تربت امام حسین از هفت آسمان بالا میرود.
No comments:
Post a Comment