آیا علی همان جوانمردی است که به ما گفته اند؟
همگی ما از آخوند های شیعه و حتی گاهی
از پدر و مادرمان وصف جوانمردی و بی همتایی علی امام اول شیعیان در بر قراری
مساوات و عدالت را شنیده ایم و آوازه ی این جوانمردی تا آنجا پیش رفته است که برای
خود جایی در ادبیات ماهم باز کرده و مولوی این شاعر بزرگ راجع به علی و جنگ
آوری او میگوید:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را
دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی
..جواب علی:
گفت من تیغ از پی حق میزنم
بندهی حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
ما رمیت اذ رمیتم در حراب
من چو تیغم وان زننده آفتاب
رخت خود را من ز ره برداشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم
حال سوال اینجاست که آن فرد که
به صورت علی آب دهان انداخت که بود و چرا اینکار را کرد؟
ابتدا با ذکر مطالبی از تاریخ ماجرای
جنگ تن به تن علی و آن مبارز عرب را بیان میکنم؛
<<امیرالمومنین آمد مقابل
عمرو آن اشعار را انشا کرد و فرمود ای عمرو تو در جاهلیت میگفتی هر که از من سه
حاجت بخواهد من یک حاجت او را بر آورده میکنم . حاجت اول من آنست که شهادت دهی به
وحدانیت خدا و بر رسالت حضرت خاتم النبیین (ص) عمرو گفت از این حاجت
بگذر.حضرت فرمود حاجت دوم من آنست که برگردی به جای خود و با مسلمین جنگ نکنی عمرو
گفت نخواهد شد که زنهای قریش بنشینند و با یکدیگر حدیث بنمایند.حضرت فرمود حاجت
سوم من آنست که تو هم مثل من پیاده شوی و با من مقابله نمایی،عمرو خنده کرد و گفت
گمان نمیکردم که احدی از عرب این تکلیف را به من بنماید و من میل ندارم که با شخص
کریمی مثل تو مقاتله کنم و حال آنکه پدر تو با من رفیق بوده حضرت امیر(ع)
فرمود من میل دارم که با تو مقاتله نمایم.پس عمرو از اسب پیاده شد و شمشیرش را مثل
شعله ی آتش کشید و غضبناک رو کرد با امیرالمومنین(ع) آن حضرت سپر حایل کرد آن
ملعون شمشیر وارد نمود که سپر را دو نیم کرد و سر نازنین آن حضرت را هم مجروح
نمود.و در انوار العلویه است که حضرت امیرالمونین(ع) فرمود ای عمرو تو فارس(سوار
مبارز-جنگجوی سوار کار) عرب هستی خودت کافی نیستی به جهت مقاتله با من که استعانت
جسته و از برای خود کمک خواسته ای؟پس عمرو نظر به پشت سر خود نمود امیرالمومنین(ع)
در کمال سرعت با شمشیر آبدار هر دو پای اورا قطع نمود. عمرو افتاد بر روی زمین
امیر المونین(ع) نشست بالای سینه اش به یک دست محاسنش را گرفت و به دست دیگر سرش را
جدا کرد و سرش را آورد خدمت پیغمبر(ص) حضرت فرمود یا علی مکرته؟(حضرت فرمود علی
نیرنگ زدی-دروغ گفتی؟-مکر کردی؟) قال نعم یا رسول الله(ص) الحرب خدیعه(گفت بله
رسول خدا،همانا جنگ نیرنگ است-همان گول زدن حریف مقابل است ).وپیغمبر(ص) فرمود
ضربت علی یوم الخندق افضل من عبادت الثقلین یا افضل من اعمال امتی الی یوم
القیمت.>>منبع کتاب منتخب التواریخ از تالیفات رکن الاسلام والمسلمین-حاج
محمد هاشم بن محمد علی خراسانی صفحه ی 64 و کتاب حیوه القلوب-علامه مجلسی جلد1
صفحه ی 400
با توجه به منابع تاریخی بالا
حضرت علی هنگامیکه زیر ضربه ی شدید عمرو سپرش دو نیم شد و سرش زخم بر داشت متوجه
قدرت فوق العاده زیاد حریف خود در میدان نبرد شده است و آنگاه چاره را جز فریب
دادن و حقه زدن به حریفش نمیبیند و در این لحظه است که تمام اصول جوانمردی و جنگ
تن به تن را زیر پا گذاشته و در کمال بی انصافی به حریف خود میگوید:چرا برای
مبارزه با من طلب کمک کرده ای مگر خودت به تنهایی برای مبارزه کافی نبودی؟
وبه محض اینکه عمرو به پشت سرش نگاه
میکند تا ببیند چه کسی برای کمک به او به میدان آمده علی شاه جوانمردان در کمال
ناجوانمردی پاهای او را قطع میکند و عمرو بر زمین می افتد و بعد علی بر سینه ی او
نشسته و قصد میکند سرش را از بدن جدا کند و در این هنگام است که عمرو به روی علی
تف می اندازد!این مبارز بزرگ عرب که در رجز خوانی قبل از جنگش میگوید هرگز از این
جنگ باز نخواهد گشت چرا که به او طعنه ی ترسو بودن خواهند زد هرگز با آن همه هیبت
و قدرتی که دارد به خاطر کشته شدن یا ترس از مرگ به روی علی تف نمی اندازد،در واقع
عمرو به دلیل ناجوانمردی و حقه بازی علی در جنگ تن به تن و پایمال شدن این اصول در
میان اعراب است که به روی او تف می اندازد!
ماجرای دوم
<<چنانچه در روایت علی بن ابراهیم
است وقتیکه عتبه و برادرش شیبه و پسرش ولید به میدان آمدند از اینطرف هم علی بن
ابیطالب و حمزه بن عبدالمطلب و عبیده بن حارث بن عبد المطلب هم به میدان رفتند .
پس عبیده بر عتبه حمله کرد و ضربتی بر سر او زد که سرش به دو نیم شد و عتبه ضربتی
به پاهای عبیده زد که هر دو پایش قطع شد و هر دو به زمین افتادند و حمزه و شیبه
چندان حمله به یکدیگر کردند که شمشیرهایشان کند شد و امیر المومنین ضربتی بدوش
راست ولید زد که از زیر بغلش بیرون آمد.حضرت فرمود که ولید بدست چپ دست بریده را
چنان بر سر من زد که گمان کردم آسمان بر سر من وارد آمد و گریخت بجانب پدرش عتبه
پس حضرت از عقب او رفت و ضربت دیگر بر ران او زد و او را انداخت بر زمین مسلمانان
فریاد زدند یا علی ببین چگونه شیبه به حمزه چسبیده امیرالمونین(ع) متوجه او شد و
چون حمزه بلند تر بود از شیبه فرمود یا عم طاًطاً راسک(عمو سرت را بدزد) حمزه سر
خود را میان سینه شیبه برد و امیرالمونین(ع)ضربتی بر سر شیبه زد که نصف سرش را
پراند.پس آمد نزد عتبه و هنوز رمقی از او باقی بود او را به قتل رسانید. پس حمزه و
امیرالمونین(ع) عبیده را برداشتند و بردند نزد حضرت پیغمبر(ص) و به همان ضربت عتبه
جناب عبیده بدرجه ی شهادت رسید.>>منبع منتخب التواریخ صفحه ی 57
البته این اولین باری نبوده که
علی در جنگ تن به تن نامردی میکند و به روایت تاریخ کتب شیعه در جنگ بدر هنگامیکه
به رسم جنگ قدیم سه نفر از لشکر کفار در مقابل سه نفر لشکر اسلام به میدان آمده
اند و قرار بود با یکدیگر تک به تک مبارزه کنند علی بعد از آنکه حریف خود را میکشد
و به سراغ دو نفر دیگری که در حال نبرد تن به تن باهم میباشند میرود که یکی از
آنها حمزه عموی خود میباشد و در حالیکه حمزه و حریف جنگجوی او در حال مبارزه ی تن
به تن و برابر هستند علی با زیر پا گذاشتن اصول جوانمردی و جنگ تن به تن به عموی
خود میگوید که سرت را خم کن و از زیر به او حمله ببر به محض اینکه آن فرد کافر
متوجه پایین شده تا حمله ی حمزه را بر بدن خود دفع کند علی به نامردی از بالا با
ضربه ای گردن اورا قطع میکند!و به سراغ دو نفر سوم میرود و در آن مبارزه ی تن به
تن آن کافر و مسلمان هردو زخمی شده اند و بر روی زمین افتاده اند،علی شمشیر خود را
در گلوی کافر زخمی بر خلاف رسم مبارزه ی تن به تن فرو میکند و سپس علی و عمویش
حمزه مسلمان زخمی را از معرکه نجات میدهند!
آیا علی همان جوانمردی است که به ما گفته
اند؟قضاوت به شماست
No comments:
Post a Comment